پرنس کیم
پرنس کیم
پارت پنجم
_____________
ویو ا.ت
رفتم سمت اتاق پرنس کیم
در زدم
_بیا تو
وارد اتاق شدم تهیونگ با دیدنم سریع بوم نقاشیشو قایم کرد
_بگو
+ چرا اونجوری رفتار کردید ؟!
_چجوری مگه رفتار کردم ؟!
+هیچی ...به خاطر اون پسره ؟!
_نه مگه من بچم که به یه پسر حسودی کنم
+من که نگفتم حسودی کردی !
_....چیزه، منم کلی گفتم
+باشه ....میخواید برید بیرون از قصر ؟!
_برای چی؟!
+همینجوری آخه....
هنوز حرفم کامل نشده بود که یه نفر اومد گفت امپراطور با من کار داره ....
سمت اقامتگاه امپراطور رفت و بعد از اجازه گرفتن وارد اتاق شد
+کار داشتید قربان ؟!
@اره....میدونم تو دختر شجاع و مبارز عالی هستی برای همین انتخابت کردم ولی....
+ولی؟!
@ازت میخوام یه محافظ دیگه هم انتخاب کنی
+چرا؟!
@هومم...تهیونگ تهدید به مرگ شده و من با اینکه به تو اطمینان کامل دارم اما باز هم میخوام یه نفر دیگه رو انتخاب کنی
+یه پسر هست امروز تازه اومده داخل قصر ولی ...مبارزش حرف نداره ...میتونم اون رو هم کنار خودم بزارم ؟!
@اره ...بیارش من ببینم بعد به تهیونگ معرفی کن
+چشم
سمت اردوگاه محافظ ها رفت و جونگوک رو پیش امپراطور برد
#بنده جئون جونگکوک هستم
@ا.ت این همون پسره ؟!
+بله
@ببینم چند سالته ؟!
#بیست و شش سالمه
@خانوادت ؟!...یکم توضیح بده
#من جئون جونگکوک هستم بیست و شیش سالمه و توی شهر چوسان به دنیا اومدم یه برادر ناتنی دارم و بابام افسر نظامی توی چوسان هست و مامانم هم یه افسری نظامی (دونگی رو یادتونه ؟! اوایل افسر نظامی بود که خونه های ندیمه ها رو میگشت )
@برادر ناتنیت چطور؟!
#اون هم افسر گارد سلطنتی هست
@چرا تو اینجا اومدی؟!
#خب ...من خوشم نمیآمد اونجا کار کنم
@خوبه...برادرت اگر خواست میتونه بیاد اینجا بهش موقعیت بهتری میدم
#ممنون
از پیش امپراطور اومدیم و سمت اتاق پرنس کیم حرکت کردیم
بعد از اجازه گرفتن وارد اتاق شدیم که...
نظر یادت نره!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
پارت پنجم
_____________
ویو ا.ت
رفتم سمت اتاق پرنس کیم
در زدم
_بیا تو
وارد اتاق شدم تهیونگ با دیدنم سریع بوم نقاشیشو قایم کرد
_بگو
+ چرا اونجوری رفتار کردید ؟!
_چجوری مگه رفتار کردم ؟!
+هیچی ...به خاطر اون پسره ؟!
_نه مگه من بچم که به یه پسر حسودی کنم
+من که نگفتم حسودی کردی !
_....چیزه، منم کلی گفتم
+باشه ....میخواید برید بیرون از قصر ؟!
_برای چی؟!
+همینجوری آخه....
هنوز حرفم کامل نشده بود که یه نفر اومد گفت امپراطور با من کار داره ....
سمت اقامتگاه امپراطور رفت و بعد از اجازه گرفتن وارد اتاق شد
+کار داشتید قربان ؟!
@اره....میدونم تو دختر شجاع و مبارز عالی هستی برای همین انتخابت کردم ولی....
+ولی؟!
@ازت میخوام یه محافظ دیگه هم انتخاب کنی
+چرا؟!
@هومم...تهیونگ تهدید به مرگ شده و من با اینکه به تو اطمینان کامل دارم اما باز هم میخوام یه نفر دیگه رو انتخاب کنی
+یه پسر هست امروز تازه اومده داخل قصر ولی ...مبارزش حرف نداره ...میتونم اون رو هم کنار خودم بزارم ؟!
@اره ...بیارش من ببینم بعد به تهیونگ معرفی کن
+چشم
سمت اردوگاه محافظ ها رفت و جونگوک رو پیش امپراطور برد
#بنده جئون جونگکوک هستم
@ا.ت این همون پسره ؟!
+بله
@ببینم چند سالته ؟!
#بیست و شش سالمه
@خانوادت ؟!...یکم توضیح بده
#من جئون جونگکوک هستم بیست و شیش سالمه و توی شهر چوسان به دنیا اومدم یه برادر ناتنی دارم و بابام افسر نظامی توی چوسان هست و مامانم هم یه افسری نظامی (دونگی رو یادتونه ؟! اوایل افسر نظامی بود که خونه های ندیمه ها رو میگشت )
@برادر ناتنیت چطور؟!
#اون هم افسر گارد سلطنتی هست
@چرا تو اینجا اومدی؟!
#خب ...من خوشم نمیآمد اونجا کار کنم
@خوبه...برادرت اگر خواست میتونه بیاد اینجا بهش موقعیت بهتری میدم
#ممنون
از پیش امپراطور اومدیم و سمت اتاق پرنس کیم حرکت کردیم
بعد از اجازه گرفتن وارد اتاق شدیم که...
نظر یادت نره!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
۶.۱k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.