=اسلاید دو و سه ساعت و اتاق زهرا=
=اسلاید دو و سه ساعت و اتاق زهرا=
«پارت 3»
صبح به آرومی از روی تختش بلند شد روتین پوستی شو انجام داد لباس مدرسه شو پوشید و به راه افتاد وقتی به مدرسه رسید به کلاس رفت و روی نیمکتش نشست و تمام زنگ حواسش پیش اون پسر بود که دختری کنار گوشش نجوا کرد
*دوستش داری؟
~چی؟! با منی؟
دختر سری به نشانه تایید تکان داد
~معلومه که نه من عاشق اون بشم؟ امکان نداره!
*اخه همش داری نگاهش میکنی
.....~
*راستی اسم من سپیده اس
~سلام سپیده اسم منم زهرا عه
*میدونم
••••(زنگ تفریح)••••
~اگه دوست داری میتونیم باهم بریم کافه تریا
*نه ممنون ترجیح میدم آهنگ گوش کنم
~هرطور راحتی
به سمت کافه تریا راه افتاد و برای خودش کمی قهوه خرید و رفت به سمت جای همیشگی...
که دخترا بهش گفتن اونجا جای ماست
~ولی اینجا برای همه است
"(علامت دخترا)چقدر هم زبون دراز!گفتیم پاشو
~به چه دلیل باید پاشم؟
" چقدر پرو
به سمتش رفت صدای سیلی در هوا پیچید ولی...
پایان🎂
«پارت 3»
صبح به آرومی از روی تختش بلند شد روتین پوستی شو انجام داد لباس مدرسه شو پوشید و به راه افتاد وقتی به مدرسه رسید به کلاس رفت و روی نیمکتش نشست و تمام زنگ حواسش پیش اون پسر بود که دختری کنار گوشش نجوا کرد
*دوستش داری؟
~چی؟! با منی؟
دختر سری به نشانه تایید تکان داد
~معلومه که نه من عاشق اون بشم؟ امکان نداره!
*اخه همش داری نگاهش میکنی
.....~
*راستی اسم من سپیده اس
~سلام سپیده اسم منم زهرا عه
*میدونم
••••(زنگ تفریح)••••
~اگه دوست داری میتونیم باهم بریم کافه تریا
*نه ممنون ترجیح میدم آهنگ گوش کنم
~هرطور راحتی
به سمت کافه تریا راه افتاد و برای خودش کمی قهوه خرید و رفت به سمت جای همیشگی...
که دخترا بهش گفتن اونجا جای ماست
~ولی اینجا برای همه است
"(علامت دخترا)چقدر هم زبون دراز!گفتیم پاشو
~به چه دلیل باید پاشم؟
" چقدر پرو
به سمتش رفت صدای سیلی در هوا پیچید ولی...
پایان🎂
۱.۶k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.