به پایان رسیدیم

به پایان رسیدیم
اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها
نکردیم پرواز
ببخشای ای روشن عشق بر ما
ببخشای

ببخشای اگر صبح را
به مهمانی کوچه دعوت نکردیم
ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست
ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی صنوبر خبر نیست

شفیعی_کدکنی
دیدگاه ها (۱)

نَذرکَردَم که اگر سهمِ مَن از عشق شدیدو' سِه رَکعت غَزلِ شاد...

از این شهر خواهم رفتبی خبر بی عشقبی فانوسرهگذر از گم شدن نمی...

در انتظار توامدر چنان هوایی بیاکه گریز از تو ممکن نباشدتوتما...

بزرگترین لذت در زندگی انجام کاریست که دیگران می گویند:تو نمی...

میان دو نگاه

روز های بعد از تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط