نام کتاب:چرخش کلید
نام کتاب:چرخش کلید
نویسنده:روث ور
مترجم:شادی حامدی آزاد
انتشارات:نون
موضوع: داستان هیجانی/معمایی
قسمتی از کتاب:
من قبلاً به زندان نرفته بودم. کدهای رمزی بود که نمیتوانستم رمزگشاییشان کنم و جریانهایی که بههیچوجه نمیتوانستم دنبالشان کنم. وقتی زنی در راهرو چیزی به زنی دیگر میداد و بعد، ناگهان، نگهبانها باسرعت و فریادزنان بیرون میریختند، نمیفهمیدم جریان چیست. نمیفهمیدم که الان است دعوا شود؛ نمیدانستم چه کسی دیوانه است و نشئگیِ چه کسی از سرش پریده و ممکن است به آدم حمله کند. نمیدانستم چه بپوشم یا چه کار کنم، یا چه چیز ممکن است باعث شود زندانیانِ دیگر توی صورت آدم تف کنند یا مشتی حوالۀ صورت آدم کنند، یا چه چیز ممکن است باعث سختگیری زندانبانان شود.
حرفزدنِ من فرق داشت. قیافۀ من فرق داشت. خودم حس میکردم فرق دارم.
بعد، یک روز، به دستشویی رفتم و چشمم افتاد به زنی که از دور بهسمت من میآمد. موهایش را مثل بقیه سفت پشتسرش بسته بود، چشمهایش مثل دو تکهسنگ بودند و صورتش بیحس و سخت و رنگپریده بود. اولش فکر کردم، «آه خدایا! خیلی قاتی به نظر میآد. یعنی چی میخواد؟»
بعد فکر کردم، «شاید بهتر باشه برم اونیکی دستشویی.»
و بعد، فهمیدم.
روی دیوار روبهرویی آینه بود. آن زن خودم بودم.
نویسنده:روث ور
مترجم:شادی حامدی آزاد
انتشارات:نون
موضوع: داستان هیجانی/معمایی
قسمتی از کتاب:
من قبلاً به زندان نرفته بودم. کدهای رمزی بود که نمیتوانستم رمزگشاییشان کنم و جریانهایی که بههیچوجه نمیتوانستم دنبالشان کنم. وقتی زنی در راهرو چیزی به زنی دیگر میداد و بعد، ناگهان، نگهبانها باسرعت و فریادزنان بیرون میریختند، نمیفهمیدم جریان چیست. نمیفهمیدم که الان است دعوا شود؛ نمیدانستم چه کسی دیوانه است و نشئگیِ چه کسی از سرش پریده و ممکن است به آدم حمله کند. نمیدانستم چه بپوشم یا چه کار کنم، یا چه چیز ممکن است باعث شود زندانیانِ دیگر توی صورت آدم تف کنند یا مشتی حوالۀ صورت آدم کنند، یا چه چیز ممکن است باعث سختگیری زندانبانان شود.
حرفزدنِ من فرق داشت. قیافۀ من فرق داشت. خودم حس میکردم فرق دارم.
بعد، یک روز، به دستشویی رفتم و چشمم افتاد به زنی که از دور بهسمت من میآمد. موهایش را مثل بقیه سفت پشتسرش بسته بود، چشمهایش مثل دو تکهسنگ بودند و صورتش بیحس و سخت و رنگپریده بود. اولش فکر کردم، «آه خدایا! خیلی قاتی به نظر میآد. یعنی چی میخواد؟»
بعد فکر کردم، «شاید بهتر باشه برم اونیکی دستشویی.»
و بعد، فهمیدم.
روی دیوار روبهرویی آینه بود. آن زن خودم بودم.
۴.۰k
۰۹ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.