주인과 노예💱
주인과 노예💱
P~۳۶
علامت تو ذهن°°
- - ┈┈∘┈˃̶༒˂̶┈∘┈┈ - -
جیمین:بیب توهم کوک رو ببخش دیگه
جیا:نمیتونم به دوستم خیانت کرد خودت میدونی از ادم خیانتکار و دروغگو زیاد خوشم نمیاد
کوک:ببخشید جیا دیگه لطفا غلط کردم ببخشید
جیا؛:باشه ولی مطمئن باش مینجی خیلی دوست داش و....... *نگاه با تعجب به یجا*
جیمین:چی شد!؟ *به جایی که مینجی نگاه میکرد نگا کرد که بعدش ته و کوک هم نگاهشون رو دادن به جایی که جیا داشت با تعجب نگاه میکرد دقیقه اون نگاه روی میزه روبه رو بود مینجی با یه پسر خوشتیپ بود و داشت میخندیدن و با خوشحالی با هم حرف میزنن که صداشون به گوش کوک و جیا و چی می و ته هم صداشون رو میشنیدن چون میزه روبرو شون بود*
مینجی:اره خیلی حال داد*خنده*
پسره:خیلی امشب خوشگل شدی *لباسه مینجی اسلاید دو و کوک اسلاید سه برا بار دارک*
مینجی:توهم جذاب شدو مستر*لبخند**یه کم از شر ابشو میخوره و تو دستش همینجوری نگهش میداره*
پسره:ببینم خسته نشدی از کار کردن یکمم پیشه من باش
مینجی:امم نگران نباش ولی جلو پله ها کم مونده بود بیوفتی باید اینو میگفتم*خند*
پسره:باید میگفتی منم باید یه چیزی از تو پیدا کنم اما تو کافه دارک رو یادته کم مونده بود از خنده خش کنی و اون بار که از پله ها یکم دیگه مونده بود بیوفتی چون خیلی خیلی ترس و عجله داشتی*خنده*
مینجی:یاااا خب حالا هرچی ماله من ماله چند سال پیشه ولی ماله تو که الان بود
پسره:باشه باشه
کوک:اون پسره کیه!؟
ته:همون همکار و دوست کافش کای
کوک:اممم°اون اینجا چیکار میکنه دستم بهت برسه مینجی چرا داری این کارو میکنی°
کای:خب مینجی مژده بده
مینجی:چرا!؟
کای:سه روز پیشداز سینگلی در اومدم
مینجی:من الان یه هفته هس که رلم
کای:بازم کم اوردم و ازم جلو افتادی
مینجی:ما اینیم
کای:کیه ماله من یه دختر به اسم اما کیوت و هات
مینجی:ناراحت نمیشه منو تو با همیم
کای:نه براش توضیح دادم حالا ماله تو کی هس
مینجی:دقیقا همون پسری که یه بار گفتم تایپ ایده الم مثه همون کپی همون انگار خودش بود
کای؛:واقعا چقدر خوش شانسی پس دوست پسرت نیاد منو نکشه بهش گفتی اومدی بار دارک و با منی
مینجی:نه
کای:هعی میخوای منو بکشی تو
مینجی:وایسا یه دیقه میدونی الان دوست پسرم داره منو تورو میبینه و عصبی که بهش نگفتم و اگه فقط دستش بهم برسه
کای:به منم رحم کن حالا من هیچ خودت به خودت رحم کن دستش بهت برسه شب پاره میشی
مینجی:میدونم....
کای:میدونی ادما مافیا خیلی در رابطه با رابطه شب برا دومین بار خشننت
مینجی:میدونم چقدر تو منحرفی
کای:ععع اصلا به من چه بهش بگو من تقصیر کار نیستم تا منو نکشه و نزنتم
مینجی:باشششششش ایششش چوگوله *معنی:میخوای بمیری*
- - ┈┈∘┈˃̶༒˂̶┈∘┈┈ - -
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
P~۳۶
علامت تو ذهن°°
- - ┈┈∘┈˃̶༒˂̶┈∘┈┈ - -
جیمین:بیب توهم کوک رو ببخش دیگه
جیا:نمیتونم به دوستم خیانت کرد خودت میدونی از ادم خیانتکار و دروغگو زیاد خوشم نمیاد
کوک:ببخشید جیا دیگه لطفا غلط کردم ببخشید
جیا؛:باشه ولی مطمئن باش مینجی خیلی دوست داش و....... *نگاه با تعجب به یجا*
جیمین:چی شد!؟ *به جایی که مینجی نگاه میکرد نگا کرد که بعدش ته و کوک هم نگاهشون رو دادن به جایی که جیا داشت با تعجب نگاه میکرد دقیقه اون نگاه روی میزه روبه رو بود مینجی با یه پسر خوشتیپ بود و داشت میخندیدن و با خوشحالی با هم حرف میزنن که صداشون به گوش کوک و جیا و چی می و ته هم صداشون رو میشنیدن چون میزه روبرو شون بود*
مینجی:اره خیلی حال داد*خنده*
پسره:خیلی امشب خوشگل شدی *لباسه مینجی اسلاید دو و کوک اسلاید سه برا بار دارک*
مینجی:توهم جذاب شدو مستر*لبخند**یه کم از شر ابشو میخوره و تو دستش همینجوری نگهش میداره*
پسره:ببینم خسته نشدی از کار کردن یکمم پیشه من باش
مینجی:امم نگران نباش ولی جلو پله ها کم مونده بود بیوفتی باید اینو میگفتم*خند*
پسره:باید میگفتی منم باید یه چیزی از تو پیدا کنم اما تو کافه دارک رو یادته کم مونده بود از خنده خش کنی و اون بار که از پله ها یکم دیگه مونده بود بیوفتی چون خیلی خیلی ترس و عجله داشتی*خنده*
مینجی:یاااا خب حالا هرچی ماله من ماله چند سال پیشه ولی ماله تو که الان بود
پسره:باشه باشه
کوک:اون پسره کیه!؟
ته:همون همکار و دوست کافش کای
کوک:اممم°اون اینجا چیکار میکنه دستم بهت برسه مینجی چرا داری این کارو میکنی°
کای:خب مینجی مژده بده
مینجی:چرا!؟
کای:سه روز پیشداز سینگلی در اومدم
مینجی:من الان یه هفته هس که رلم
کای:بازم کم اوردم و ازم جلو افتادی
مینجی:ما اینیم
کای:کیه ماله من یه دختر به اسم اما کیوت و هات
مینجی:ناراحت نمیشه منو تو با همیم
کای:نه براش توضیح دادم حالا ماله تو کی هس
مینجی:دقیقا همون پسری که یه بار گفتم تایپ ایده الم مثه همون کپی همون انگار خودش بود
کای؛:واقعا چقدر خوش شانسی پس دوست پسرت نیاد منو نکشه بهش گفتی اومدی بار دارک و با منی
مینجی:نه
کای:هعی میخوای منو بکشی تو
مینجی:وایسا یه دیقه میدونی الان دوست پسرم داره منو تورو میبینه و عصبی که بهش نگفتم و اگه فقط دستش بهم برسه
کای:به منم رحم کن حالا من هیچ خودت به خودت رحم کن دستش بهت برسه شب پاره میشی
مینجی:میدونم....
کای:میدونی ادما مافیا خیلی در رابطه با رابطه شب برا دومین بار خشننت
مینجی:میدونم چقدر تو منحرفی
کای:ععع اصلا به من چه بهش بگو من تقصیر کار نیستم تا منو نکشه و نزنتم
مینجی:باشششششش ایششش چوگوله *معنی:میخوای بمیری*
- - ┈┈∘┈˃̶༒˂̶┈∘┈┈ - -
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
۴.۴k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.