My daddy Ⓟ⁵¹
My daddy Ⓟ⁵¹
*صبح*
ویو جیمین
از خواب پاشدم رفتم دستو صورتمو شستم رفتم پایین ات رو از خواب بیدار نکردم به اجوما گفتم صبحونه رو حاضر کنه دیشب در حد مرگ عصبی شدم اون پسره به ات دست زد وقتی خواستم تنبیه هش کنم اونطوری التماس میکرد دلم نیومد اذیتش کنم
جیمین:اجوما
اجوما:بله ارباب
جیمین:برو به جکسون بگو بیاد
اجوما:چشم
میره صدا میکنه میاد
جکسون:ارباب با من کاری داشتید
جیمین:باری که سمت خونه اتس دیشب با یه پسره دعوام شد برو تحقیق کن مرده یانه
جکسون:چشم
ویو ات
با زنگ خوردن گوشیم از خواب بیدار شدم لیا بود
ات:چته
لیا:دختر شنیدم دیشب جیمین با یکی تو بار دعوا کرده چرا
ات:(ماجرارو میگه)
لیا:اوه جیمین چه غیرتیه
ات:هومم دیشب با لیف بندمو سابید دستام هنوز زخم قرمزه
لیا:اها بخاطر اینکه پسره بهت دست زده
ات:اهوم من برم دیگه تو کجایی
لیا:شبو تو بار موندم الان تو مسافر خونه ام کی بر میگردی خونه
ات:نمی دونم میگم فعلا
میره wc بعد میاد بیرون میره پایین صبحونه میخورن تموم میشه
جیمین:بیب چه حسی داری فردا عروسی مونه
ات:ها
جیمین:میگم فردا عروسی مونه
ات:چرا انقد زود من هنوز اماده نیستم نمی خوام
جیمین:چرا
ات:نمی خوام
نمی تونی مجبورم کنی
جیمین:یعنی چی من که گفته بودم 3روز دیگه ازدواج میکنیم حق مخالفت کردن نداری
ات:اما
جیمین:اما اگر نداره همینی که گفتم
ات:باش
در خونه زده میشه
اجوما باز میکنه وکیله میاد تو
جیمین:خوش اومدی بشیند
/:اقای پارت موافقت نامه رو حاضر کردم فقط باید یونا امضا کنه
جیمین:اجوما برو بگو یونا بیاد
اجوما:چشم
میاد یونا
یونا:کارم داشتی
جیمین:بترمرگ
مامان یونا هم همراهش اومد(کنه🗿🔪)
جیمین:خب قرار موفقت نامه رو امضا کنی
یونا مبل روبه رو ایی جیمین میشینه
یونا:نه نه
من همچین کاری نمی کنم عمرا بزار این زنیکه خراب بیاد جای منو بگیره
جیمین:باشه ببند دهنتو وکیل برگه رو بده
میده با خودکار میزاره جلو یونا
جیمین:امضا کن
یونا:نه
جیمین:امضا کن
یونا:گفتم نه
جیمین:ببین برای بار اخر میگم امضا کن
یونا:امضا نمی کنم
جیمین یهو بلند میشه تفنگشو درمیاره میگیره سمت شکم یونا
ات:جیمین صب کن وایسا
جیمین:امضا کن(باداد)
ات:جیمین با خشونت چیزی حل نمیشه بیا بشین
√:اومیدوارم بمیری(روب ات)
جیمین:تو ببند دهنتو(باداد)
امضا کن
یونا:ات واقعا برات متاسفم
امضا میکنه تموم میشه
جیمین:گمشو بالا
میره بالا وکیلم میره ات تو بغل جیمین رو مبل نشستن
ات:اما نباید تهدیدش میکردی
جیمین:حقش بود
ات:وقت ارایش گاه گرفتی
جیمین:همه کارو انجام دادم تو مونده فقط صبح بری ارایشگاه
ات:اها بزار لیام خبر بدم
جیمین:ببخشید
ات:گفتم به لیام بگم فردارو
جیمین:چرا باید یه هر.زه بیاد عروسیم
ات:هر.زه ای که میگی رفیقمه تنها کسیه که دارمش
جیمین:به جهنم اما نمی زارم اون هر. زه بیاد عروسیم همینکه گفتم
ات:تو مامانت هست بابات هست عمه ات هست بقیه فامیلاتم که میخوان بیان فقط منم که اونجا تنهام هیچ کسی از طرفم نمیاد
جیمین:مهم نیست
ات:من بهش زنگ میزنم تو چه مخالفت کنی چه نکنی.......
شرط پارت بعد:
۲۶لایک۳۰کامنت
*صبح*
ویو جیمین
از خواب پاشدم رفتم دستو صورتمو شستم رفتم پایین ات رو از خواب بیدار نکردم به اجوما گفتم صبحونه رو حاضر کنه دیشب در حد مرگ عصبی شدم اون پسره به ات دست زد وقتی خواستم تنبیه هش کنم اونطوری التماس میکرد دلم نیومد اذیتش کنم
جیمین:اجوما
اجوما:بله ارباب
جیمین:برو به جکسون بگو بیاد
اجوما:چشم
میره صدا میکنه میاد
جکسون:ارباب با من کاری داشتید
جیمین:باری که سمت خونه اتس دیشب با یه پسره دعوام شد برو تحقیق کن مرده یانه
جکسون:چشم
ویو ات
با زنگ خوردن گوشیم از خواب بیدار شدم لیا بود
ات:چته
لیا:دختر شنیدم دیشب جیمین با یکی تو بار دعوا کرده چرا
ات:(ماجرارو میگه)
لیا:اوه جیمین چه غیرتیه
ات:هومم دیشب با لیف بندمو سابید دستام هنوز زخم قرمزه
لیا:اها بخاطر اینکه پسره بهت دست زده
ات:اهوم من برم دیگه تو کجایی
لیا:شبو تو بار موندم الان تو مسافر خونه ام کی بر میگردی خونه
ات:نمی دونم میگم فعلا
میره wc بعد میاد بیرون میره پایین صبحونه میخورن تموم میشه
جیمین:بیب چه حسی داری فردا عروسی مونه
ات:ها
جیمین:میگم فردا عروسی مونه
ات:چرا انقد زود من هنوز اماده نیستم نمی خوام
جیمین:چرا
ات:نمی خوام
نمی تونی مجبورم کنی
جیمین:یعنی چی من که گفته بودم 3روز دیگه ازدواج میکنیم حق مخالفت کردن نداری
ات:اما
جیمین:اما اگر نداره همینی که گفتم
ات:باش
در خونه زده میشه
اجوما باز میکنه وکیله میاد تو
جیمین:خوش اومدی بشیند
/:اقای پارت موافقت نامه رو حاضر کردم فقط باید یونا امضا کنه
جیمین:اجوما برو بگو یونا بیاد
اجوما:چشم
میاد یونا
یونا:کارم داشتی
جیمین:بترمرگ
مامان یونا هم همراهش اومد(کنه🗿🔪)
جیمین:خب قرار موفقت نامه رو امضا کنی
یونا مبل روبه رو ایی جیمین میشینه
یونا:نه نه
من همچین کاری نمی کنم عمرا بزار این زنیکه خراب بیاد جای منو بگیره
جیمین:باشه ببند دهنتو وکیل برگه رو بده
میده با خودکار میزاره جلو یونا
جیمین:امضا کن
یونا:نه
جیمین:امضا کن
یونا:گفتم نه
جیمین:ببین برای بار اخر میگم امضا کن
یونا:امضا نمی کنم
جیمین یهو بلند میشه تفنگشو درمیاره میگیره سمت شکم یونا
ات:جیمین صب کن وایسا
جیمین:امضا کن(باداد)
ات:جیمین با خشونت چیزی حل نمیشه بیا بشین
√:اومیدوارم بمیری(روب ات)
جیمین:تو ببند دهنتو(باداد)
امضا کن
یونا:ات واقعا برات متاسفم
امضا میکنه تموم میشه
جیمین:گمشو بالا
میره بالا وکیلم میره ات تو بغل جیمین رو مبل نشستن
ات:اما نباید تهدیدش میکردی
جیمین:حقش بود
ات:وقت ارایش گاه گرفتی
جیمین:همه کارو انجام دادم تو مونده فقط صبح بری ارایشگاه
ات:اها بزار لیام خبر بدم
جیمین:ببخشید
ات:گفتم به لیام بگم فردارو
جیمین:چرا باید یه هر.زه بیاد عروسیم
ات:هر.زه ای که میگی رفیقمه تنها کسیه که دارمش
جیمین:به جهنم اما نمی زارم اون هر. زه بیاد عروسیم همینکه گفتم
ات:تو مامانت هست بابات هست عمه ات هست بقیه فامیلاتم که میخوان بیان فقط منم که اونجا تنهام هیچ کسی از طرفم نمیاد
جیمین:مهم نیست
ات:من بهش زنگ میزنم تو چه مخالفت کنی چه نکنی.......
شرط پارت بعد:
۲۶لایک۳۰کامنت
۳۱.۲k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.