P3

با قدم های اروم درحالی که توی سرمای هوا قدم برمیداشتم به سمت خونه جدیدم رفتم ، نمیدونستم تو این خونه چه اتفاقی هایی انتظار من رو میکشن ولی از همون اول دلم میخواست زندگی خوبی رو تو این خونه جدید که تا الان ندیده بودمش داشته باشم ، آدرسی که خانم کیم بهم داده بود رو از تو جیب لباسم در آوردم و نگاهی بهش انداختم (خیابان اینچئون _ کوچه دامیون _ پلاک 7) نفس عمیقی کشیدم که بخاطر سرمای هوا مثل دود تو هوا شکل گرفت ، خورشید کم کم داشت غروب میکرد و هوا درحال تاریک شدن بود پس قدم های سریع تری به سمت آدرس برداشتم .... بعد از چند دقیقه بلاخره به آدرس خانم کیم رسیدم ، کوچه باریک و درازی بود و تقریبا میتونم بگم ترسناک ، انتهای کوچه بخاطر اینکه هوا تیره بود دیده نمیشه ولی پلاک های روی دیوار هنوزم به رنگ طلایی خودنمایی میکرد ، نگاهمو به پلاک ها دادم و به پلاک 7 رسیدم که دیدم یه پیرزن تپل و سفید دم در وایساده و با کلافگی به اطراف نگاه میکنه ، جلو رفتم و گفتم : سلام خانم
نگاهشو به من داد و انگار که تازه متوجه حضورم شده باشه چشماشو ریز کرد و گفت : سلام .... بفرمایید ؟؟
ا/ت : ببخشید من اینجارو اجاره کردم ....میشه لطفا یه نگاهی به آدرسم بندازین تا اشتباه نیومده باشم
جلو اومد و با همون چشم های ریز شده به آدرس نگاهی انداخت و گفت : درسته ....درست اومدی دخترم ....پس اونی که این جارو اجاره کرده تویی ؟؟
سر تکون دادم و گفتم : بله خانم
کاملا نزدیکم شد و با دست به بازوم زد و گفت : آیگو ....ای دختر چقدر دیر اومدی میدونی من چند دقیقه اینجا منتظرت بودم ؟؟
ا/ت : ببخشید مگه اینجا مال شماس ....یعنی منظورم اینه که شما صاب خونه اید ؟؟
D : بله عزیزم اینجا مال منه میتونی از این به بعد منو خانم مین صدا کنی
تعظیمی کردم و گفتم : خوشبختم
خانم مین : خوب دیگه برو تو حتما خیلی خسته ای هوا هم سرده میتونی استراحت کنی منم طبقه بالام چیزی خواستی به من بگو .
ا/ت : بله .... چشم
دوباره بهش تعظیمی کردم و خواستم ازش فاصله بگیرم که گفت : اها راستی دختر جون
نگاهمو کنجکاو و پرسش گر به چهرش دوختم .
خانم مین : یادت نره که هرماه باید اجارتو بدی