soled

"soled"

پارت ۱۲

خیلی خوشحال بود که با بدن بی جون ا.ت رو زمین مواجه شد....💔
بی معطلی دوید سمتش..نفس نفس بالا سرش نظارش میکرد
دیدن بدنت که هنوز به خاطر سرمای اون مکان داشت می‌لرزید و رد کبودی های شلاق رو اون تمام بدنت و زخمی شدن زانوهات دیوونش میکرد...بی درنگ جسم بی جونت رو در آغوش گرفت و به سمت در دویید ... خیلی سعی کرد بغضشو قورت بده و گریه نکنه ولی یک قطره اشکی بی اختیار از گوشه ی چشمش پایین اومد
ویو جیمین
همش تقصیر منه...همش تقصیر منه 💔 چراااا چراا تو باید به جای من آسیب ببینی
این قضیه به تو هیچ ربطی نداشت💔💔لطفا...لطفاا خواهش میکنم تحمل کن ا.ت تحمل کن
ویو ا.ت
چیزی نمی‌فهمیدم ، تنها چیزی که می‌تونستم با چشم های نیمه بازم ببینم صورت نگران جیمین بود که در هر حالتی جذاب ب نظر می‌رسید و تنها چی ی که می‌شنیدم صدا نفس ها جیمین بود
۳ روز بعد :
چند روز از اتفاق اون روز می‌گذشت ولی تو کامل حالت خوب نشده بود ، تو هنوز رو تخت بیمارستان بودی که نیاز به مراقبت ویژه داشتی
از اون روز جیمین یک بار هم خونه نرفته بود ، گوشیش رو کلا خاموش کرده بود (برا این که تماس های تلفنی اذیتش نکنن) و تو بیمارستان سرگردون بود ، هر کاری میتونست کرده بود ، بهترین بیمارستان ، بهترین امکانات ، بهترین دکتر های متخصص تا تو رو از اون وضعیت نجات بده
روی صندلی های انتظار راهرو بیمارستان نشسته بود ، دستشو لای موهاش برده بود و همش به اتفاق های اون روز فکر میکرد تا با دیدن دکتر از جاش پاشد و به سمت دکتر حجوم برد
آقای دکتر ، لطفا ، حال ا.ت چطوره؟؟!!
چیزی نیاز داره ؟!!
آقای دکتررر!
دکتر :...
دیدگاه ها (۴)

"soled"پارت ۱۳دکتر : آقای پارک ... نگران نباشید حال ا.ت خوبه...

"soled"پارت ۱۴به اموالم دست درازی کنه...با این حرفش چشمات گر...

درسته تازه ترحیم تأنی کوچولو بودهولی تولد ورلد واید هندسان ن...

"soled"پارت ۱۱اینقدر زد که از شدت درد از حال رفتی💔ویو جیمین ...

شوهر دو روزه. پارت۸0

مرگ بی پایان پارت ۳۱

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط