بهت که گفتم خالم بابام و به جرم قتل عموم انداخته زندان و حکم ...
"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟷𝟺"
ــــ بهت که گفتم خالم بابام و به جرم قتل عموم انداخته زندان و حکم قصاصش و هم گرفته ، گفته فقط به این شرط اجازه میده بابام آزاد بشه تازه حتی الانم راضی نشده و میگه باید برام نوه بیاری آزادشه
جیمین ــــ قتل چی ؟ چجوری
ـــــ خودمم نمیدونم فقط یادمه صدای جیغ خاله رو شنیدم و به اتاق عمو رفتم و دیدم دست بابام دور گلوی عموئه ، علت مرگ عمو هم خفگی سبت شده و چون کل عمارت شاهد بودن بابام و قاتل معرفی میکنن
"نکته : بچه ها عموی تهیونگ و خالش با هم ازدواج کردن یعنی مامان و خالهی ته هردو عروس خاندان کیم حساب میشن"
ناخودآگاه عجزی به صدایم مینشیند :
ــــ تروخدا کمکم کن ا.ت و پیدا کنم جیمین ، دارم خفه میشم
جیمین ــــ قول میدم دو ساعته پیداش کنم ته خیالت راحت
لبخند کوچکی مهمان لبهایم میشود
جیمین همان رفیقی بود که در بدترین شرایط هوایم را داشت و پشتم را خالی نکرده بود
تماس را قطع میکند و من برای بار هزارم جواب آزمایش ا.ت را بررسی میکنم
ثانیهها انگار کش آمده بودند و دقیقه ها به اندازهی ساعتها میگذشتند که بلاخره گوشیام زنگ خورد
سریع آن را برداشتم که با دیدن اسم جیمین بالای صفحه چشم هایم برق زد و آیکون سبز را کشیدم
میدانستم که جیمین دست خالی زنگ نمیزند و حتما چیزی گیرش آمده
جیمین ــــ مژدهگونی بده ته ردش و زدم
ــــ کجا ؟
جیمین ــــ فرانسه ، دیشب ساعت ³ پرواز داشته به پاریس
ابرو در هم میکشم و میگویم :
ــــ با کدوم پول ؟ ا.ت که اصلا به طلاها و کارت بانکیش دست نزده
"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
¹⁰ بازنشر
⁴⁰ لایک
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟷𝟺"
ــــ بهت که گفتم خالم بابام و به جرم قتل عموم انداخته زندان و حکم قصاصش و هم گرفته ، گفته فقط به این شرط اجازه میده بابام آزاد بشه تازه حتی الانم راضی نشده و میگه باید برام نوه بیاری آزادشه
جیمین ــــ قتل چی ؟ چجوری
ـــــ خودمم نمیدونم فقط یادمه صدای جیغ خاله رو شنیدم و به اتاق عمو رفتم و دیدم دست بابام دور گلوی عموئه ، علت مرگ عمو هم خفگی سبت شده و چون کل عمارت شاهد بودن بابام و قاتل معرفی میکنن
"نکته : بچه ها عموی تهیونگ و خالش با هم ازدواج کردن یعنی مامان و خالهی ته هردو عروس خاندان کیم حساب میشن"
ناخودآگاه عجزی به صدایم مینشیند :
ــــ تروخدا کمکم کن ا.ت و پیدا کنم جیمین ، دارم خفه میشم
جیمین ــــ قول میدم دو ساعته پیداش کنم ته خیالت راحت
لبخند کوچکی مهمان لبهایم میشود
جیمین همان رفیقی بود که در بدترین شرایط هوایم را داشت و پشتم را خالی نکرده بود
تماس را قطع میکند و من برای بار هزارم جواب آزمایش ا.ت را بررسی میکنم
ثانیهها انگار کش آمده بودند و دقیقه ها به اندازهی ساعتها میگذشتند که بلاخره گوشیام زنگ خورد
سریع آن را برداشتم که با دیدن اسم جیمین بالای صفحه چشم هایم برق زد و آیکون سبز را کشیدم
میدانستم که جیمین دست خالی زنگ نمیزند و حتما چیزی گیرش آمده
جیمین ــــ مژدهگونی بده ته ردش و زدم
ــــ کجا ؟
جیمین ــــ فرانسه ، دیشب ساعت ³ پرواز داشته به پاریس
ابرو در هم میکشم و میگویم :
ــــ با کدوم پول ؟ ا.ت که اصلا به طلاها و کارت بانکیش دست نزده
"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
¹⁰ بازنشر
⁴⁰ لایک
- ۱.۸k
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط