صحبت از پناه شد الان کجاست
"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟷𝟸"
صحبت از پناه شد الان کجاست ؟
ا.ت من که کسی را نداشت پس شب را میخواست کجا بخوابد ؟
ا.ت من که سرپناهی نداشت پس چگونه میخواست صبح را سر کند ؟
سرم تیر وحشتناکی میشود و چشمهایم تار میشود
دلم خوابی بدون بیداری میخواست
دلم رفتنی بدون بازگشت میخواست
در آن هاگیر واگیر گوشیام زنگ میخورد و خط پررنگی بر روی اعصابم میکشد
عصبی دکمهی اتصال را میکشم و میگویم :
ــــ الو !؟
مامان ـــــ الو تهیونگ مادر تو کجایی ؟
ـــــ خونم
مامان ـــــ تازهعروست و تک و تنها ول کردی به امون خدا رفتی ؟ میدونی طفلک چقدر درد داشت ؟
ـــــ مامان من الان اصلا حوصله ندارم کارت و بگو
مامان ــــ بداخلاق ، خواستم بگم چمدونت و جمع کردم بلیطا هم آماده کردم تا قبل از 𝟷𝟶 خونه باش که پرواز دارین
ــــ پرواز چی ؟
با لحن متعجبی میگوید :
مامان ــــ وا برای ماه عسل دیگه !! من از هفتهی پیش بلیطاتون و برای پاریس آماده کردم تو الان داری میگی پرواز چی ؟
باز هم خودشان بریده بودن و دوخته بودند و شاهکارشان را تنم میکردند
دلم میخواست سرم را به دیوار بکوبم تا بلکم کمی از خشمم آرام شود
احساس میکردم چیزی درونم شکسته
مادر از کی انقدر بیخیال شده بود ؟
از کی انقدر در چشمم حقیر شده بود ؟
ـــــ مامان اصلا حواست هست تو شدی شریک غافله ؟ حواست هست من توی چه وضعیتیم ؟ حواست هست که چجوری گند خورده وسط زندگیم ؟ حواست هست بابا الان گوشهی زندانه ؟ حواست هست با زندگیمون چیکار کردی ؟
چرا بغض گلویم آزاد نمیشد ؟ اصلا آخرین باری که بغض کرده بودم کی بود ؟
شاید اولینش همین الان بود
الانی که دلتنگ بوی عطر شاپرکم بودم
"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
شرایط پارت بعدی :
⁴⁰ لایک
¹⁰ بازنشر
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟷𝟸"
صحبت از پناه شد الان کجاست ؟
ا.ت من که کسی را نداشت پس شب را میخواست کجا بخوابد ؟
ا.ت من که سرپناهی نداشت پس چگونه میخواست صبح را سر کند ؟
سرم تیر وحشتناکی میشود و چشمهایم تار میشود
دلم خوابی بدون بیداری میخواست
دلم رفتنی بدون بازگشت میخواست
در آن هاگیر واگیر گوشیام زنگ میخورد و خط پررنگی بر روی اعصابم میکشد
عصبی دکمهی اتصال را میکشم و میگویم :
ــــ الو !؟
مامان ـــــ الو تهیونگ مادر تو کجایی ؟
ـــــ خونم
مامان ـــــ تازهعروست و تک و تنها ول کردی به امون خدا رفتی ؟ میدونی طفلک چقدر درد داشت ؟
ـــــ مامان من الان اصلا حوصله ندارم کارت و بگو
مامان ــــ بداخلاق ، خواستم بگم چمدونت و جمع کردم بلیطا هم آماده کردم تا قبل از 𝟷𝟶 خونه باش که پرواز دارین
ــــ پرواز چی ؟
با لحن متعجبی میگوید :
مامان ــــ وا برای ماه عسل دیگه !! من از هفتهی پیش بلیطاتون و برای پاریس آماده کردم تو الان داری میگی پرواز چی ؟
باز هم خودشان بریده بودن و دوخته بودند و شاهکارشان را تنم میکردند
دلم میخواست سرم را به دیوار بکوبم تا بلکم کمی از خشمم آرام شود
احساس میکردم چیزی درونم شکسته
مادر از کی انقدر بیخیال شده بود ؟
از کی انقدر در چشمم حقیر شده بود ؟
ـــــ مامان اصلا حواست هست تو شدی شریک غافله ؟ حواست هست من توی چه وضعیتیم ؟ حواست هست که چجوری گند خورده وسط زندگیم ؟ حواست هست بابا الان گوشهی زندانه ؟ حواست هست با زندگیمون چیکار کردی ؟
چرا بغض گلویم آزاد نمیشد ؟ اصلا آخرین باری که بغض کرده بودم کی بود ؟
شاید اولینش همین الان بود
الانی که دلتنگ بوی عطر شاپرکم بودم
"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
شرایط پارت بعدی :
⁴⁰ لایک
¹⁰ بازنشر
- ۶۵۱
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط