ازدواج سوری پارت 14
ازدواج سوری پارت 14
ادامه ویو تهیونگ
ـ مشکلی پیش اومده؟
ات ـ خب میدونی چیه؟
ـ چیه؟
ات ـ خب من وقتی تو خواب حرف میزنم یه پنجه شبیه چی بهت بگم؟
ـ مثل پنجه گرگ؟
ات ـ یه جورایی
ـ خب؟
ات ـ خب یه پنجه افتاده روی رون پام
ـ فقط روی پاهات میوفته؟
ات ـ نه فقط رو پا نه ممکنه بجز پا روی کمرم پشت گردنم روی شکمم میتونه بیوفته
ویو ات
صبحونه خوردیم و حرکت کردم سمت خونه پیش ناجینا و جیمین نزدیک خونه بودیم یه دو دقیقه دیگه می رسیدیم
ـ تهیونگ؟
تهیونگ ـ جانم؟
ـ میتونم ته صدات کنم؟
دیدم گوشاش قرمز کرد و یه لبخند ریزی اومد روی لباش
تهیونگ ـ اره میتونی
ـ راستی اگر پرسیدن کجا بودین میگیم بیرون بودیم کار داشتیم ساعت های 2 و نیم رسیدم خونه باشه؟
تهیونگ ـ باشه سوتی نمیدم
رسیدیم خونه بخاطر اینکه شک نکنن از در حیاط رفتیم داخل
دیدم هیچکس تو سالن نیست اتاق تهیونگو نشونش دادم و خودمم رفتم توی اتاقم لباسمو عوض کردم (لباس ات اسلاید بعد)
ویو جیمین
از خواب پاشدمو دیدم ناجینا خواب بود لباس راحتی پوشیدمو رفتم صبحونه اماده کردم دیدم ناحینا از پشت اومد بغلم کرد
ـ عشقم بیدار شدی؟
ناجینا ـ اوهوم دیشب به لطف تو خوب خوابیدم
ـ دستو صورتت رو شستی؟
ناجینا ـ اره شستم
ـ پس بزار میزو بچینم
ناجینا ـ میشه تو حیاط بخوریم؟!
ـ چرا که نه
دیدم ناجینا ولم نمیکنه که میزو بچینم
برگشتم سمتش و بغلش کردم
ـ خانم کانگ اگر بغلتون تموم اجازه هست میزو بچینم
ناجینا ـ خیر اقای پارک تا بوس مارو ندی ولتون نخواهم کرد
یه لحظه قولو قرارمون یادم رفت که هر صبح قبل صبحونه بوسش کنم یه لحظه به خودم اومدم
ـ اها ببخشید خانم کانگ قرارمون رو فراموش کردم
ناجینا ـ مشکلی نیست اقای پارک الان میتونید انجام بدید
ـ شیجا؟باشه
ویو ناجینا
سرشو خم کرد سمت صورتمو بوسم کرد منم بوسش کردم
از جیمین جدا شدم و کمکش میزو تو حیاط چیدم
گایز قراره اتفاق های خوبی بیوفته🙂✨
ادامه ویو تهیونگ
ـ مشکلی پیش اومده؟
ات ـ خب میدونی چیه؟
ـ چیه؟
ات ـ خب من وقتی تو خواب حرف میزنم یه پنجه شبیه چی بهت بگم؟
ـ مثل پنجه گرگ؟
ات ـ یه جورایی
ـ خب؟
ات ـ خب یه پنجه افتاده روی رون پام
ـ فقط روی پاهات میوفته؟
ات ـ نه فقط رو پا نه ممکنه بجز پا روی کمرم پشت گردنم روی شکمم میتونه بیوفته
ویو ات
صبحونه خوردیم و حرکت کردم سمت خونه پیش ناجینا و جیمین نزدیک خونه بودیم یه دو دقیقه دیگه می رسیدیم
ـ تهیونگ؟
تهیونگ ـ جانم؟
ـ میتونم ته صدات کنم؟
دیدم گوشاش قرمز کرد و یه لبخند ریزی اومد روی لباش
تهیونگ ـ اره میتونی
ـ راستی اگر پرسیدن کجا بودین میگیم بیرون بودیم کار داشتیم ساعت های 2 و نیم رسیدم خونه باشه؟
تهیونگ ـ باشه سوتی نمیدم
رسیدیم خونه بخاطر اینکه شک نکنن از در حیاط رفتیم داخل
دیدم هیچکس تو سالن نیست اتاق تهیونگو نشونش دادم و خودمم رفتم توی اتاقم لباسمو عوض کردم (لباس ات اسلاید بعد)
ویو جیمین
از خواب پاشدمو دیدم ناجینا خواب بود لباس راحتی پوشیدمو رفتم صبحونه اماده کردم دیدم ناحینا از پشت اومد بغلم کرد
ـ عشقم بیدار شدی؟
ناجینا ـ اوهوم دیشب به لطف تو خوب خوابیدم
ـ دستو صورتت رو شستی؟
ناجینا ـ اره شستم
ـ پس بزار میزو بچینم
ناجینا ـ میشه تو حیاط بخوریم؟!
ـ چرا که نه
دیدم ناجینا ولم نمیکنه که میزو بچینم
برگشتم سمتش و بغلش کردم
ـ خانم کانگ اگر بغلتون تموم اجازه هست میزو بچینم
ناجینا ـ خیر اقای پارک تا بوس مارو ندی ولتون نخواهم کرد
یه لحظه قولو قرارمون یادم رفت که هر صبح قبل صبحونه بوسش کنم یه لحظه به خودم اومدم
ـ اها ببخشید خانم کانگ قرارمون رو فراموش کردم
ناجینا ـ مشکلی نیست اقای پارک الان میتونید انجام بدید
ـ شیجا؟باشه
ویو ناجینا
سرشو خم کرد سمت صورتمو بوسم کرد منم بوسش کردم
از جیمین جدا شدم و کمکش میزو تو حیاط چیدم
گایز قراره اتفاق های خوبی بیوفته🙂✨
۱۳.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.