عشقجنایت

#عشق_جنایت 🔪
پارت32

13 ماه بعد

زمستان، ویو صبح :

جیمین: اجوما صبحانه آماده نشد

اجوما : بله آقا همین الان تموم شد بفرمایید

جیمین: ممنون،  بچه ها بیاین صبحانه


جینو : میگم امروز میای بریم بیرون؟( رو به جونگکوک )

جونگکوک: با منی ؟( با تعجب )

جینو: اره میای؟


جونگکوک: چرا که نه (با کمی خوشحالی )

جینو: وقتی خوشحالی جونگکوک رو دیدم کمی خنده ام گرفت ولی نزاشتم کسی متوجه بشه ...

جینو : خوبه ،کی میریم ؟

جونگکوک: واسه عصر  خوبه بریم هم قهوه بخوریم هم توی برف ها قدم بزنیم؟

جینو: عالیه ، برف بازی هم میکنیم؟ ( با ذوق ، که البته واقعی نیست)

جونگکوک: اگه میدونستم آنقدر خوشحال میشی خودم پیشنهاد میدادم ( با پوزخند )

جینو: داشتم همینجوری صبحانه میخوردم که یه فکری به ذهنم رسید...

جینو: تو هم به جیمین بگو که بیاین تا میا شوگا تنها بمونن ( اروم توی گوش لیا)

لیا : یه چشمک به نشونه تایید زدم و...

لیا : جیمین ماهم بریم  ؟ ( با لحنی که توش خواهش داشت )

جیمین : به نظرت وقتی اینجوری چیزی ازم بخوای میتونم نه بگم ؟

لیا : مرسی عشقم( با خوشحالی ) اینو گفتم و 👄کردم


میا: ایشه حالا نمی‌شد سر صبحانه اینکارو نکنی

لیا : تو یکی ببند

شوگا : (توی ذهنش) یاد اولین بوسه خودمون افتادم ......

فلش بک به اولین بوسه شوگا و میا

-
میا : شوگا میگم به نظرت یه روزی میشه ماهم باهمدیگه ازدواج کنیم ؟

شوگا : اگه تو بخوای من همه کار میکنم

میا : عاشقتم... اینو گفت و 👄 کرد

شوگا :  من الان خوابم ؟

میا : نه بیدار بیدار.... حرفم با بوسه ای که اینبار شوگا شروع کرده بود نصفه مود

پایان فلش بک ...

جینو : اجوما بابت صبحانه ممنون.....
اینو گفتم و منتظر جواب از اجوما نموندم و رفتم بالا تا آماده بشم

ادامه دارد :-)
دیدگاه ها (۰)

#عشق_جنایت 🔪‌پارت33جینو:آماده که شدم و زنگ زدم به یِنا....جی...

#عشق_جنایت 🔪پارت34جینو/لیا:نوخود هر اش ماکوک:(😐)همه میگیرن م...

#عشق_جنایت 🔪پارت31‌لیا:چه شوخی جالبی😐‌جینو:یا خداجینو:یِنا س...

#عشق_جنایت 🔪پارت30در رو باز کردم که دیدم......سو اه:سلام بیب...

#عشق_جنایت 🔪پارت47شوگا : wow چه خانم زیبایی( روبه میا) تهیون...

#عشق_جنایت 🔪پارت49جینو/یِنا:امشب ترجیح میدیم پیش هم بخوابیم(...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط