عشقجنایت
#عشق_جنایت 🔪
پارت31
لیا:چه شوخی جالبی😐
جینو:یا خدا
جینو:یِنا سه ماه هست که حاملست میترسم اتفاقی براش بیوفته.....
فلش بک به سه ماه قبل:
یِنا:وای خدا الان وقتش بود مگه؟
الان من چیکار کنم؟
جینو:چزی شده؟
یِنا:جی...جینو....ن...نه(اصطراب)
جینو:چیزی شده بهم بگو به کسی نمیگم
یِنا:مطمعن؟
جینو:اوهوم
یِنا:خوب من حاملم(لبخند)
جینو:واقعا؟
آخ جوننننننننننننننننننننننننننن دارممممممم خالههههه میشمممممممم(ذوق)(بالا و پایین میپره)
یِنا:هالا به کسی نگیا
جینو:نه بابا
پایان فلش بک:
فردا صبح)
ویو خونه سو آه تو کانادا:
یِنا:با سر درد شدیدی بلند شدم یه ذره دقت کردم ولی خونه خودم نبودم انگار خونه یه آدم دیگه بود فهمیدم خونه سو آه بوده....که یکی اومد تو اتاق.....
یِنا:چرا اوردی من و اینجا؟
سو اه:شنیدم حامله ای؟
یِنا:با بچه ام کاری نداشته باش هر کاری داری با من باشه؟
سو اه:نگران نباش به بچه بی گناه چیکار دارم فقدر میخوام پیشم باشی...
و اینم بگم اگه بفهمم با دوستات یا با کیم تهیونگ در ارتباطی بدون نه به تو نه به بچه رحم میکنم(جدی)
خوب به خدمت کارا میگم برات لباس بیارن(داشت میرفت)
یِنا:صبر کن
سو اه:چیکار داری؟
یِنا:میشه به جینو زنگ بزنم بگم خوبم به خدا نمیگم اومدم اینجا هیچی نمیگم....
سو اه:باشه ولی سریع اگه بفهمم گفتی میکشمتا
یِنا:باش
باشه ای گفتم و گوشی و ازش گرفتم
جینو: الو یِنا تویی ؟
یِنا: سلام اره ، نه پس عمته
جینو: هه هه بامزه کجا غیبت زد یهو ؟
یِنا : ( توضیح میده) ولی به کسی چیزی نگو
وگرنه میدونی که چه روانی هست
جینو : باشه خیالت راحت حال خودت خوبه ؟
یِنا : آره من خوبم ، تهیونگ حالش چطوره؟
جینو: خودت چی فکر میکنی به نظرت حالش میتونه خوب باشه
یِنا : الاهی بگردم کاش میتونستم فرار کنم ولی به چیزی دسترسی ندارم
جینو : میگم یه فکری ( براش توضیح میده)
یِنا: آره فکر خوبیه ولی باید فعلا خیالش ازم راحت بشه ...... باشه من دیگه قطع میکنم ممکنه شک کنه
جینو: باشه مواظب خودت و کوچولوی خاله باش
یِنا: فعلا ...
و قطع کرد
لیا : میتونم بیام تو
جینو : آره بیا
لیا: خبری از یِنا نیست؟
جینو: ( توضیح میده)
لیا : ای سو اه ...........( قابل پخش نیست😁)
جینو : باشه حالا ببینیم میتونه نقشه رو عملی کنه یا نه
لیا : امیدوارم بتونه
جینو: اوهوم
ادامه دارد:-)
پارت31
لیا:چه شوخی جالبی😐
جینو:یا خدا
جینو:یِنا سه ماه هست که حاملست میترسم اتفاقی براش بیوفته.....
فلش بک به سه ماه قبل:
یِنا:وای خدا الان وقتش بود مگه؟
الان من چیکار کنم؟
جینو:چزی شده؟
یِنا:جی...جینو....ن...نه(اصطراب)
جینو:چیزی شده بهم بگو به کسی نمیگم
یِنا:مطمعن؟
جینو:اوهوم
یِنا:خوب من حاملم(لبخند)
جینو:واقعا؟
آخ جوننننننننننننننننننننننننننن دارممممممم خالههههه میشمممممممم(ذوق)(بالا و پایین میپره)
یِنا:هالا به کسی نگیا
جینو:نه بابا
پایان فلش بک:
فردا صبح)
ویو خونه سو آه تو کانادا:
یِنا:با سر درد شدیدی بلند شدم یه ذره دقت کردم ولی خونه خودم نبودم انگار خونه یه آدم دیگه بود فهمیدم خونه سو آه بوده....که یکی اومد تو اتاق.....
یِنا:چرا اوردی من و اینجا؟
سو اه:شنیدم حامله ای؟
یِنا:با بچه ام کاری نداشته باش هر کاری داری با من باشه؟
سو اه:نگران نباش به بچه بی گناه چیکار دارم فقدر میخوام پیشم باشی...
و اینم بگم اگه بفهمم با دوستات یا با کیم تهیونگ در ارتباطی بدون نه به تو نه به بچه رحم میکنم(جدی)
خوب به خدمت کارا میگم برات لباس بیارن(داشت میرفت)
یِنا:صبر کن
سو اه:چیکار داری؟
یِنا:میشه به جینو زنگ بزنم بگم خوبم به خدا نمیگم اومدم اینجا هیچی نمیگم....
سو اه:باشه ولی سریع اگه بفهمم گفتی میکشمتا
یِنا:باش
باشه ای گفتم و گوشی و ازش گرفتم
جینو: الو یِنا تویی ؟
یِنا: سلام اره ، نه پس عمته
جینو: هه هه بامزه کجا غیبت زد یهو ؟
یِنا : ( توضیح میده) ولی به کسی چیزی نگو
وگرنه میدونی که چه روانی هست
جینو : باشه خیالت راحت حال خودت خوبه ؟
یِنا : آره من خوبم ، تهیونگ حالش چطوره؟
جینو: خودت چی فکر میکنی به نظرت حالش میتونه خوب باشه
یِنا : الاهی بگردم کاش میتونستم فرار کنم ولی به چیزی دسترسی ندارم
جینو : میگم یه فکری ( براش توضیح میده)
یِنا: آره فکر خوبیه ولی باید فعلا خیالش ازم راحت بشه ...... باشه من دیگه قطع میکنم ممکنه شک کنه
جینو: باشه مواظب خودت و کوچولوی خاله باش
یِنا: فعلا ...
و قطع کرد
لیا : میتونم بیام تو
جینو : آره بیا
لیا: خبری از یِنا نیست؟
جینو: ( توضیح میده)
لیا : ای سو اه ...........( قابل پخش نیست😁)
جینو : باشه حالا ببینیم میتونه نقشه رو عملی کنه یا نه
لیا : امیدوارم بتونه
جینو: اوهوم
ادامه دارد:-)
- ۵.۶k
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط