که دستمالی جلوی دهنم قرار گرفت و بیهوش شدم

که دستمالی جلوی دهنم قرار گرفت و بیهوش شدم
ویو یونگی
-چی یعنی چی رفته
...
-میکشمتون اگه پیداش نکنید
-ایششش شیبال
-گمشید

قط کرد
-اما چطور میتونه بره اون بخاطر پدر و مادرش اومده
×شاید براش اهمیت نداشته
-امکان نداره

ویو میرا
+بلند شدم که دیدم توی ی اتاقم رفتم و محکم درو میزدم
٫ها چته
+درو باز کنید
٫نمیشه
+من کجام
٫کانادا
+چی(داد)
+نه نه نه ازادم کن زود باش
٫رفت
ویو میرا
+پدر و مادرم و میکشه وایی چیکار کنم
.
.
.
سه سال بعد
+بلاخره به ارزوم رسیدم فرار کردم ولی فهمیدم پدر و مادرم دق کردن و مردن واقعا خیلی داغون شدم رفتم از هواپیما بیرون و به سمت عمارت یونگی میرفتم چرا..پاهام انگار یاری میکرد که فهمیدم یکی دنبالمع با تمام توانم دوییدم که رسیدم به عمارت درو زدم که ....
دیدگاه ها (۴)

کینگ شده بود گذاشت که دختر جیغ بلندی زد و بیهوش شد صبح+بیدار...

گفت-×کارنامه+کارنامه ندادن-ما رو اسکل فرض کردی خودمون استاد ...

پروفایلمو عوض کردم

دیدم میرا خوابیده روی مبل وقت رفتن بود ساعت سه پرواز داشتیم-...

عروس مافیا part 6که یهو ماشین ایستاد پیاده شدیم چمدونم از صن...

P43ا.ت گیج بودم بلاخره پدر یونگی به خواستش می‌رسید مادرش ماد...

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط