☆چندپارتی☆وقتی تو مدرسه باهم آشنا میشین/علامت ا/ت علامت ف
☆چندپارتی☆وقتی تو مدرسه باهم آشنا میشین/علامت ا/ت علامت فلیکس-) p4
وارد دست شویی شدی و کارتو انجام دادی ولی وقتی از دست شویی بیرون اومدی فلیکس رو دیدی که داره کیفتو چک میکنه
عصبانی شدی و سریع دویدی پیشش
با کیفم چیکار داری تو؟!
-ببخشید...میخاستم از تو کیفت یه دفتر بردارم...
داشتی چک میکردییی!
-نه بخدا...
و یدونه زدیش که اونم تورو زد و همدیگه رو میزدید که اخر خسته شدید و تو روی فلیکس افتادی و بغلت کرد که خابت برد
تا اخر مدرسه خابت برده بود و فلیکس همه ی کاراتو انجام میداد... موقع رفتن به خونه بود، دلش نیومد بیدارت کنه پس از جات بلندت کرد و کولت کرد
-آی... چقدر سنگینی بچه...
به خونتون رسید و از تو کیفت کلید برداشتو درو باز کرد و وارد خونه شد و تورو روی تختت گذاشت
چرخید و بهت نگاه کرد، نمیدونست داره چیکار میکنه پس کمی قدم برداشت و به سمتت حرکت کرد و میخاست ببوسدت و چشاشو بست تا انجامش بده ولی فهمید که ممکن ازش متنفر بشی پس ازت فاصله گرفت
چشات تو خاب غرق بود پس خاست اونجا لباسشو دربیاره و یکم استراحت کنه، شروع کرد تا دکمه های لباسشو باز کنه
تو کم کم چشات باز شد و داشتی با گونه های قرمزت بدنشو تماشا میکردی که یهو به سمتت چرخید و دیدت و خندش گرفت
-هرکی خابیده باید دستشو بیاره بالا
تو دستت رو بالا بردی
-هاها... چرا بیداری ا/ت؟
یدقیقه بیدار شدم...
از جات بلند شدی و به سمتش رفتی
تو جرا لباستو در اوردی؟
-بابا... دیگه چرا باید خجالت بکشم... دوستیم دیگ...
مشنگ من دخترم تو پسری...
-شاید برات جالت باشه... چون من برام مهم نیس...
منظورت اینه اگه بخام به پک هات دست بزنم برات مهم نی؟
-خیر...
خنده ای سر دادی که باعث شد واقعا جدی بشه پس دستت رو گرفت و روی پک هاش گذاشت که تو خندت قط شد
چ... چیکار میکنی؟
-بهت نشون میدم که جدیم... میتونی
جیغ زدی و دستت رو برداشتی
خندید و رفت تا تی شرتش رو برداره، پوشید و به سمتت اومد...
چی میخای؟! ها؟!
-کسخلو نگا... میگم... میای بریم باغ؟
باغ؟
-اره...
باغ چرا؟
-یکم حال کنیم... یه باغی رو میشناسم فقط حال میده بری اونجا...
اکی، فقط کیـ؟
-فردا... 😏
برو گمشو بابا
به سمت اتاقت رفتی تا لباستو عوض کنی که یهو...
ادامه برای پارت بعدی که امروز قرار گذاشته بشه👁👅👁😏
وارد دست شویی شدی و کارتو انجام دادی ولی وقتی از دست شویی بیرون اومدی فلیکس رو دیدی که داره کیفتو چک میکنه
عصبانی شدی و سریع دویدی پیشش
با کیفم چیکار داری تو؟!
-ببخشید...میخاستم از تو کیفت یه دفتر بردارم...
داشتی چک میکردییی!
-نه بخدا...
و یدونه زدیش که اونم تورو زد و همدیگه رو میزدید که اخر خسته شدید و تو روی فلیکس افتادی و بغلت کرد که خابت برد
تا اخر مدرسه خابت برده بود و فلیکس همه ی کاراتو انجام میداد... موقع رفتن به خونه بود، دلش نیومد بیدارت کنه پس از جات بلندت کرد و کولت کرد
-آی... چقدر سنگینی بچه...
به خونتون رسید و از تو کیفت کلید برداشتو درو باز کرد و وارد خونه شد و تورو روی تختت گذاشت
چرخید و بهت نگاه کرد، نمیدونست داره چیکار میکنه پس کمی قدم برداشت و به سمتت حرکت کرد و میخاست ببوسدت و چشاشو بست تا انجامش بده ولی فهمید که ممکن ازش متنفر بشی پس ازت فاصله گرفت
چشات تو خاب غرق بود پس خاست اونجا لباسشو دربیاره و یکم استراحت کنه، شروع کرد تا دکمه های لباسشو باز کنه
تو کم کم چشات باز شد و داشتی با گونه های قرمزت بدنشو تماشا میکردی که یهو به سمتت چرخید و دیدت و خندش گرفت
-هرکی خابیده باید دستشو بیاره بالا
تو دستت رو بالا بردی
-هاها... چرا بیداری ا/ت؟
یدقیقه بیدار شدم...
از جات بلند شدی و به سمتش رفتی
تو جرا لباستو در اوردی؟
-بابا... دیگه چرا باید خجالت بکشم... دوستیم دیگ...
مشنگ من دخترم تو پسری...
-شاید برات جالت باشه... چون من برام مهم نیس...
منظورت اینه اگه بخام به پک هات دست بزنم برات مهم نی؟
-خیر...
خنده ای سر دادی که باعث شد واقعا جدی بشه پس دستت رو گرفت و روی پک هاش گذاشت که تو خندت قط شد
چ... چیکار میکنی؟
-بهت نشون میدم که جدیم... میتونی
جیغ زدی و دستت رو برداشتی
خندید و رفت تا تی شرتش رو برداره، پوشید و به سمتت اومد...
چی میخای؟! ها؟!
-کسخلو نگا... میگم... میای بریم باغ؟
باغ؟
-اره...
باغ چرا؟
-یکم حال کنیم... یه باغی رو میشناسم فقط حال میده بری اونجا...
اکی، فقط کیـ؟
-فردا... 😏
برو گمشو بابا
به سمت اتاقت رفتی تا لباستو عوض کنی که یهو...
ادامه برای پارت بعدی که امروز قرار گذاشته بشه👁👅👁😏
۶.۰k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.