☆چندپارتی☆وقتی تو مدرسه باهم آشنا میشین(علامت ا/ت+ علامت
☆چندپارتی☆وقتی تو مدرسه باهم آشنا میشین(علامت ا/ت+ علامت لیکس-) p3
به کلاست رفتی و اهمیتی نشون ندادی که وسط کلاس، یونا مجبور شد از مدرسه بره خونه و موقعی که رفت، فلیکس به سمتت اومد و نشست بغل دستت و خاست جیزی بگه ولی دید که وسط کلاس خابت برده و مویی که جلوی صورتت بود رو زد کنار
داشتی چشاتو باز میکردی که فلیکس سریع فهمید و رفت...
برگشتنی داشتی با گوشیت حرف میزدی که یهو فلیکس اومد و از پشت دنبالت میکرد و دید کسی داره با چشمانی خیره بهت نگاه میکنه... عصبانی شد و به سمت اون مرد رفت و باهاش دعواش شد و مشت و لگد به هم میزدن و تو صداشون رو شنیدی و سریع برگشتی و خندت گرفت ولی برگشتی و رفتی
فلیکس بعد از دعوا به سمتت اومد و دستت رو گرفت و به کوچه ای بن بست و خالی برد و به دیوار هلت داد
+فلیکس... چیکار میکنی...؟
-اون پسره کی بود؟!
+اسکل اون داداشم بود... مشنگ...
-عه واقعا....
و خجالت کشید و ولت کرد
+چون داشت نگام میکرد حسودی کرده بودی؟
-چرا باید به توعه زشت حسودی کنم...
+چون الان فهمیدم لپات در حد گوجه قرمزه...
-عه... آم...
و خندیدی و بغلش کردی
+دیگه دشمن نیستیم... دوستیم... یونا بهم گفت میخاد بره به مدرسه ای دیگه... میتونی کنارم بشینی...
-نه... لازم نیس...
+زر نزن... میدونم دلت میخاد پیشم بشینی...
لبخند زد و تشکر کرد و رفت
صبح روز بعد صدای زنگ گوشیتو شنیدی، گوشیتو برداشتی و جواب دادی
+بله؟
-سلام ا/ت خانوم... منم فلیکس... میای باهم بریم مدرسه؟
+اکی، ولی الان کجایی؟ اگه جلوی خونمی که بیا بالا چون من کار زیاد دارم...
-اکی درو باز کن اومدم...
درو باز کردی و فلیکس اومد بالا و اومد تو خونت...
-خونت قشنگه...
+فقط اگه میشه تو اتاقم نرو... چیزای خصوصی دارم توش...
-اکی... اکی...
ولی به حرفت گوش نداد و وارد اتاقت شد و دید سوتین و شورتت همه بیرونه و سریع اومد بیرون...
-چرا رفتم تووو...
تو همه کاراتو انجام دادی و رفتین به مدرسه و همه وقتی شما دوتا دو کنار هم دیدن تعجب کردن
جنی: اون دوتا که تا دیروز همو داشتن میکشتن
یجی: من دیگه نمیدونم...
به کلاس رفتید و فلیکس کنارت نشست و دید داری طراخی میکنی و یاد هیونجین افتاد
-طراحی بلدی؟
+آره... هیونجین بهم طراحی یاد میده...
-خیلی باحال میکشی... افرین... میگم... میتونی کسی رو بکشی..؟ صورت و اینا...
+آره حتما...
و شروع کرد به کشیدن دو دوست که خیلی زیبا همو بغل کردن
+من رفتم دست شویی
-اکی...
ادامه برای پارت بعدیییییییییییییییی
به کلاست رفتی و اهمیتی نشون ندادی که وسط کلاس، یونا مجبور شد از مدرسه بره خونه و موقعی که رفت، فلیکس به سمتت اومد و نشست بغل دستت و خاست جیزی بگه ولی دید که وسط کلاس خابت برده و مویی که جلوی صورتت بود رو زد کنار
داشتی چشاتو باز میکردی که فلیکس سریع فهمید و رفت...
برگشتنی داشتی با گوشیت حرف میزدی که یهو فلیکس اومد و از پشت دنبالت میکرد و دید کسی داره با چشمانی خیره بهت نگاه میکنه... عصبانی شد و به سمت اون مرد رفت و باهاش دعواش شد و مشت و لگد به هم میزدن و تو صداشون رو شنیدی و سریع برگشتی و خندت گرفت ولی برگشتی و رفتی
فلیکس بعد از دعوا به سمتت اومد و دستت رو گرفت و به کوچه ای بن بست و خالی برد و به دیوار هلت داد
+فلیکس... چیکار میکنی...؟
-اون پسره کی بود؟!
+اسکل اون داداشم بود... مشنگ...
-عه واقعا....
و خجالت کشید و ولت کرد
+چون داشت نگام میکرد حسودی کرده بودی؟
-چرا باید به توعه زشت حسودی کنم...
+چون الان فهمیدم لپات در حد گوجه قرمزه...
-عه... آم...
و خندیدی و بغلش کردی
+دیگه دشمن نیستیم... دوستیم... یونا بهم گفت میخاد بره به مدرسه ای دیگه... میتونی کنارم بشینی...
-نه... لازم نیس...
+زر نزن... میدونم دلت میخاد پیشم بشینی...
لبخند زد و تشکر کرد و رفت
صبح روز بعد صدای زنگ گوشیتو شنیدی، گوشیتو برداشتی و جواب دادی
+بله؟
-سلام ا/ت خانوم... منم فلیکس... میای باهم بریم مدرسه؟
+اکی، ولی الان کجایی؟ اگه جلوی خونمی که بیا بالا چون من کار زیاد دارم...
-اکی درو باز کن اومدم...
درو باز کردی و فلیکس اومد بالا و اومد تو خونت...
-خونت قشنگه...
+فقط اگه میشه تو اتاقم نرو... چیزای خصوصی دارم توش...
-اکی... اکی...
ولی به حرفت گوش نداد و وارد اتاقت شد و دید سوتین و شورتت همه بیرونه و سریع اومد بیرون...
-چرا رفتم تووو...
تو همه کاراتو انجام دادی و رفتین به مدرسه و همه وقتی شما دوتا دو کنار هم دیدن تعجب کردن
جنی: اون دوتا که تا دیروز همو داشتن میکشتن
یجی: من دیگه نمیدونم...
به کلاس رفتید و فلیکس کنارت نشست و دید داری طراخی میکنی و یاد هیونجین افتاد
-طراحی بلدی؟
+آره... هیونجین بهم طراحی یاد میده...
-خیلی باحال میکشی... افرین... میگم... میتونی کسی رو بکشی..؟ صورت و اینا...
+آره حتما...
و شروع کرد به کشیدن دو دوست که خیلی زیبا همو بغل کردن
+من رفتم دست شویی
-اکی...
ادامه برای پارت بعدیییییییییییییییی
۵.۱k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.