تک پارتی
#تک_پارتی
#کوک
مثل همیشه از خواب بلند شدم.
مینگجی جلوی در منتظرم بود.
لبخند زدم و طرفش رفتم .
ایستادم که گفت : مواظب خودت باش
بعد کتم رو طرفم گرفت.
کت رو ازش گرفتم و گفتم : تو هم همینطور مواظب خودت و کوچولومون باش.
بعد دستی روی شکمش کشیدم
لبخند زد و گفت : باشه
سوار ماشین و راهی بانک شدم.
به همه سلام کردم و پشت میزم نشستم و گفتم : شماره 365 اینجا
*
ساعت ۹ شب بود دیگه باید میرفتم به عنوان آخرین شماره گفتم : شماره 700 اینجا
مردی نسبتا جوان جلو اومد.
کوک : سلام بفرمایید
مرد جوان: سلام من یه وام میخواستم
تلفنم زنگ خورد مینگجی بود!
جواب دادم : الو
: کوک میشه بیایی خونه من
: خوب؟
مینگجی؟؟ الو صدامو مینشنوی؟
تلفن قطع شد.
نگاهی به اون آقا انداختم و گفتم : ببخشید اما باید برم
مرد گفت: لطفا کار من رو راه بنداز دخترم باید عمل کنه پولش رو ندارم
همینطور که وسایلم رو با سرعت جمع میکردم گفتم : برو و پس فردا بیا یا اینکه باجه های دیگه برو کارت رو انجام بدن
از بانک زدم بیرون که اون مرد داد زد : خواهش میکنم دکتر ها فردا دستگاه ها رو ازش میکشن
سوار ماشین و راهی خونه شدم.
در رو باز کردم که دیدم مینگجی روی زمین افتاده .
بغلش کردم و توی ماشین گذاشتم و به طرف بیمارستان رفتم.
چون زیاد شد کردمش دو پارت:)
#کوک
مثل همیشه از خواب بلند شدم.
مینگجی جلوی در منتظرم بود.
لبخند زدم و طرفش رفتم .
ایستادم که گفت : مواظب خودت باش
بعد کتم رو طرفم گرفت.
کت رو ازش گرفتم و گفتم : تو هم همینطور مواظب خودت و کوچولومون باش.
بعد دستی روی شکمش کشیدم
لبخند زد و گفت : باشه
سوار ماشین و راهی بانک شدم.
به همه سلام کردم و پشت میزم نشستم و گفتم : شماره 365 اینجا
*
ساعت ۹ شب بود دیگه باید میرفتم به عنوان آخرین شماره گفتم : شماره 700 اینجا
مردی نسبتا جوان جلو اومد.
کوک : سلام بفرمایید
مرد جوان: سلام من یه وام میخواستم
تلفنم زنگ خورد مینگجی بود!
جواب دادم : الو
: کوک میشه بیایی خونه من
: خوب؟
مینگجی؟؟ الو صدامو مینشنوی؟
تلفن قطع شد.
نگاهی به اون آقا انداختم و گفتم : ببخشید اما باید برم
مرد گفت: لطفا کار من رو راه بنداز دخترم باید عمل کنه پولش رو ندارم
همینطور که وسایلم رو با سرعت جمع میکردم گفتم : برو و پس فردا بیا یا اینکه باجه های دیگه برو کارت رو انجام بدن
از بانک زدم بیرون که اون مرد داد زد : خواهش میکنم دکتر ها فردا دستگاه ها رو ازش میکشن
سوار ماشین و راهی خونه شدم.
در رو باز کردم که دیدم مینگجی روی زمین افتاده .
بغلش کردم و توی ماشین گذاشتم و به طرف بیمارستان رفتم.
چون زیاد شد کردمش دو پارت:)
۱۰.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.