𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
part:22
ویو ا/ت
داشتم تو اتاق راه میرفتم یهو تهیونگ آمد تو نگاه پر معنایی کردم بهش که.
ته:ببخشید :)
ا/ت:ببخشید تو الان به درد من میخوره؟ الان باید زندانی بشم تو اتاق؟ کوک رو بدین به من برین تو پذیرایی زر بزنید تا حوصلمبه چوخ نره
ته:جونگ کوک؟(خنده)بیینم چتون شد یهو عشقم مشقم میکنید بوس مکنید نکنه عاشق شدین(منظور کوک و ا/ته)
ا/ت:تهیونگ خفه شوووو
کوک در باز کرد امد تو
کوک:صدات تا انور کوچه میرسه چته؟
ا/ت:اذیتم میکنه (لباشو میاره جلو)
کوک:تهیونگ (خنده)
ا/ت:نخند به خدا از پدر شدن محرومت میکنم
ته:تند نرو ابجی(خنده)
ا/ت:نخندین دیگه (حرصی)
بعد این حرفم خودم محکم پرت کردم رو تخت(شکست😂) سرمو کردم ت بالشت و جیغ زدم صدا در آمد فکر کنم رفتن ولی یهو یه چیز سنگین رو خودم حس کردم
به دم گوشم نفس های داغش میخورد
کوک:که عشقتم و بوسم میکنی؟ چه خبره خانم جئون؟
لرزی به تنم آمد
ا/ت:خ.خ.خوب راستش... عام ...
کوک:چی؟
ا/ت:میشه بلند شی اول؟
کوک:جام خوبه
ا/ت:وا
تو جام چرخیدم که دقیقا رو به صورتش شدم لبخند ضایعی کردم
کوک:بفرما بگو
ویو کوک
تو جاش جرخید دقیقا رو به صورتم عالی شدی تو دلم گفتم
چشماشو بست
ا/ت:اون دوست پسر سابقمه و نمیخواستم هی بهم نگا کنه و سعی کردم بهش بفهمونم صاحب دارم(تند تند)
صاحبش؟ منظورش اینه من صاحبشم
ذوقی کردم ولی نشون ندادم ولی دیگه تحمل اینم نداشتم که نبوس.مش به سمت ل.باش حجوم آوردم و مک های عمیق میزدم
نفس کم اوردیم و جدا شدیم
کوک:ا/ت
ا/ت:هوم؟
کوک:خواستم امروز تو رستوران بهت بگم که... میخواستم بگم....خیلی.
که یهو تهیونگ آمد تو
ته:او مزاحم شدم (خنده)
کوک:لعنت بهت یعنی در زدن بلد نیستی؟
ته:ببخشید حالا بیایین پایین
کوک:تهیونگ گمشو تورو خد(حالت اعتراضی)
ته:باشه باشه شما به عشق بازیاتون ادامه بدین (خنده)
ا/ت معلوم بود خجالت کشیده بود
ا/ت:خوب چی میخواستی بگی؟
کوک:حسش پرید به خدا
ا/ت:تهیونگه دیگه کرم داره
کوک:ا/ت دوسم داری؟
ا/ت:این چه سوالی اخه تو میپرسی؟
کوک:دوست داری؟
ا/ت:خب بل فرض داشته باشم که چی؟
کوک:ا/ت من خیلی میخ.امت
ا/ت:منظور؟
کوک:دوست دارم
و بعدش ل.باشو بوسید
از همجدا شدن کوک تعجب کرده بود که ا/ت همراهی کرده بود
ا/ت:ولی من دیوانه وار عاشقتم....
ادامه دارد.....
part:22
ویو ا/ت
داشتم تو اتاق راه میرفتم یهو تهیونگ آمد تو نگاه پر معنایی کردم بهش که.
ته:ببخشید :)
ا/ت:ببخشید تو الان به درد من میخوره؟ الان باید زندانی بشم تو اتاق؟ کوک رو بدین به من برین تو پذیرایی زر بزنید تا حوصلمبه چوخ نره
ته:جونگ کوک؟(خنده)بیینم چتون شد یهو عشقم مشقم میکنید بوس مکنید نکنه عاشق شدین(منظور کوک و ا/ته)
ا/ت:تهیونگ خفه شوووو
کوک در باز کرد امد تو
کوک:صدات تا انور کوچه میرسه چته؟
ا/ت:اذیتم میکنه (لباشو میاره جلو)
کوک:تهیونگ (خنده)
ا/ت:نخند به خدا از پدر شدن محرومت میکنم
ته:تند نرو ابجی(خنده)
ا/ت:نخندین دیگه (حرصی)
بعد این حرفم خودم محکم پرت کردم رو تخت(شکست😂) سرمو کردم ت بالشت و جیغ زدم صدا در آمد فکر کنم رفتن ولی یهو یه چیز سنگین رو خودم حس کردم
به دم گوشم نفس های داغش میخورد
کوک:که عشقتم و بوسم میکنی؟ چه خبره خانم جئون؟
لرزی به تنم آمد
ا/ت:خ.خ.خوب راستش... عام ...
کوک:چی؟
ا/ت:میشه بلند شی اول؟
کوک:جام خوبه
ا/ت:وا
تو جام چرخیدم که دقیقا رو به صورتش شدم لبخند ضایعی کردم
کوک:بفرما بگو
ویو کوک
تو جاش جرخید دقیقا رو به صورتم عالی شدی تو دلم گفتم
چشماشو بست
ا/ت:اون دوست پسر سابقمه و نمیخواستم هی بهم نگا کنه و سعی کردم بهش بفهمونم صاحب دارم(تند تند)
صاحبش؟ منظورش اینه من صاحبشم
ذوقی کردم ولی نشون ندادم ولی دیگه تحمل اینم نداشتم که نبوس.مش به سمت ل.باش حجوم آوردم و مک های عمیق میزدم
نفس کم اوردیم و جدا شدیم
کوک:ا/ت
ا/ت:هوم؟
کوک:خواستم امروز تو رستوران بهت بگم که... میخواستم بگم....خیلی.
که یهو تهیونگ آمد تو
ته:او مزاحم شدم (خنده)
کوک:لعنت بهت یعنی در زدن بلد نیستی؟
ته:ببخشید حالا بیایین پایین
کوک:تهیونگ گمشو تورو خد(حالت اعتراضی)
ته:باشه باشه شما به عشق بازیاتون ادامه بدین (خنده)
ا/ت معلوم بود خجالت کشیده بود
ا/ت:خوب چی میخواستی بگی؟
کوک:حسش پرید به خدا
ا/ت:تهیونگه دیگه کرم داره
کوک:ا/ت دوسم داری؟
ا/ت:این چه سوالی اخه تو میپرسی؟
کوک:دوست داری؟
ا/ت:خب بل فرض داشته باشم که چی؟
کوک:ا/ت من خیلی میخ.امت
ا/ت:منظور؟
کوک:دوست دارم
و بعدش ل.باشو بوسید
از همجدا شدن کوک تعجب کرده بود که ا/ت همراهی کرده بود
ا/ت:ولی من دیوانه وار عاشقتم....
ادامه دارد.....
۹.۵k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.