کاش اهل موسیقی بودم

کاش اهل موسیقی بودم
جای این کبریت بدون سیگار
ترانه‌ای آتش می‌کردم
ترانه‌ای در ردیف حال الآن

ترانه‌ای که در آن دختری واقعی
پای قصه‌ها و غصه‌های یک مرد سی و اندی ساله می‌نشیند
و هرجا بغض مرد ترکید
گلگیرهای جوگندمی شده‌اش را
با ناخن‌های لاک زده
عمیق شخم می‌زند

ترانه‌ای که در آن دخترک
لب از گونه‌ی مرد
و مرد
نفس از موی پریشان دخترک
برندارند

ترانه‌ای پر از امنیت و اعتماد
نایاب ترین معاجین این روزهای زندگی

افسوس اما که به جای ترانه
اهل سکوتم
اهل آتش سوزی بغض و کم‌حرفی

افسوس که این زخم بدون جراحت
این کبریت بدون سیگار
این هیزم بدون دود
زود به آتش افتاد
و دیر می‌میرد...
دیدگاه ها (۱)

اینجا هم مثل هزار کار ناتمام دیگر منمثل هزار پشیمانی دیگر زن...

دلم یک کلاس خصوصی می‌خواهدبرای یادگیری گیتار

اولین میوه‌ی اغتشاش ناامنی‌ستدر پهنه‌ی این روزگار از هر هزار...

وطنم وطنم وطنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط