🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
#part_33
#رها
همگی رفتیم اتاق فریال تا آماده شیم
فریال:نمی خواد شما لوازم آرایش بیارین من دارم بیاین
نازی:عام اوکی
فریال:رها بیا بشین
رها:ها؟
فریال:میگم بیا بشین من آرایشت کنم
رها:اویی فریال نه الان تا اتوبان تهران واسم خط چشم میکشی
نازی زد زیر خنده
فریال: هر هر زهر مار نخیرم من کی تاحالا خط چشم بلند کشیدم
رها:هیییچ وققققت
فریال:خفه بیا بشین
نشستم و فریال شروع کرد دو ساااعت داشت میمالوند
رها:بابا فریال بسههه چقد میمالی
فریال:صبر کن اینجاشو درست کنم. اوووووعععععع تمام شد
رها:خب بزار ببینم
نگاهی تو اینه کردم از دیدن خودم ترسیدم و جیغ فرا بنفشی زدم
فریال:وایییی ترسیدم چتههه
نازی داشت اون گوشه جر میخورد
رها:فریالللل ببین چه شکلیم کردیییی(جیغ)
فریال:به این قشنگی چیه مگه
خاستم دوباره جیغ بزنم که دیدم طاها و مبین و شکیب با هول اومدن تو
طاها:چییی شدههه(داد)
طاها یه لحظه نگاش افتاد به من و زد زیر خنده داشت زمین و گاز میگرفت😂😒
شکیب:😂😂😂واییی رها چرا این شکلی شدی
رها:بله دگ شما نخندی کی بخنده کار دست زنته
مبین :درحالی که اشک از چشاش میومد گف:وایییبی رهاااا پاشو پاشو برو بشورررر😂😂😂😂
فریال:رو آب بخندین🥺 دو ساعت زحمتشو کشیدم
رها:خب فریال این حجم از آرایش به من نمیاددد😂😐
فریال:اییییش اصن گمشید همتون
شکیب: راس میگه دگ خانومم این همه رحمت کشیده
فریال:🥺
رفتم صورتمو شستم و آرایش لایت خودمو کردم و رفتم اتاق خودم که لباس بپوشم
دیدم طاها تو اتاقه داره لباس مپوشه
رها:عع خب بگو نیام تووو
طاها:عیب نداره بیا
رها:برو بابا یکم حیا چیز خوبه
طاها😅😂
رها:تموم شد؟
طاها:اره بیا
رفتم تو و دیدم چه تیپ خفنی زده بچم😐😍
همینجوری نگاش کردم که گف:چه خوشگل ندیدی؟
رها:ایشششش خودشیفته😏
رفتم لباسمو پوشیدم
به تاپ بندی مشکی با یه مانتو حریر جلو باز با یه شلوار زاپ دار مشکی
طاها تا منو دید اخمشو کرد تو هم گف :این چه وضعه لباس پوشیدنه😡
رها:به تو چه خیلیم قشنگه
طاها:به من خیلیم مربوطه چاک سینتو انداختی بیرون که چی؟؟ برو درش بیار ببینم
رها:نمیخااام
طاها خیز برداشت سمتم که از ترس چسبیده به دیوار
طاها:در نمیاری نه؟
رها:نوچ
طاها با یه حرکت لباسمو از تنم دراورد جیغ زدم چکااار میکتیییی زشتهههه هیچی بجز لباس زیر تنم نبود و اورد یکی از تیشرت های لش خودشو با یه شلوار جین تنم کرد و کف الان خوب شد
رها:واقعا که خیلی بیتربیتی مگه من مث تو بی حیام
طاها:خب خودت اگه حرف گوش میکردی منم مجبور نبودم
از اتاق اومدم بیرون و رفتم نشستم پایین منتظر بقیه
که شکیب و فریال هم اومدن پایین چند مین بعدم طاها و مبین و نازی اومدن
شکیب:بریم؟
طاها :بریم
ادامه دارد ... •📕❤•
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
#part_33
#رها
همگی رفتیم اتاق فریال تا آماده شیم
فریال:نمی خواد شما لوازم آرایش بیارین من دارم بیاین
نازی:عام اوکی
فریال:رها بیا بشین
رها:ها؟
فریال:میگم بیا بشین من آرایشت کنم
رها:اویی فریال نه الان تا اتوبان تهران واسم خط چشم میکشی
نازی زد زیر خنده
فریال: هر هر زهر مار نخیرم من کی تاحالا خط چشم بلند کشیدم
رها:هیییچ وققققت
فریال:خفه بیا بشین
نشستم و فریال شروع کرد دو ساااعت داشت میمالوند
رها:بابا فریال بسههه چقد میمالی
فریال:صبر کن اینجاشو درست کنم. اوووووعععععع تمام شد
رها:خب بزار ببینم
نگاهی تو اینه کردم از دیدن خودم ترسیدم و جیغ فرا بنفشی زدم
فریال:وایییی ترسیدم چتههه
نازی داشت اون گوشه جر میخورد
رها:فریالللل ببین چه شکلیم کردیییی(جیغ)
فریال:به این قشنگی چیه مگه
خاستم دوباره جیغ بزنم که دیدم طاها و مبین و شکیب با هول اومدن تو
طاها:چییی شدههه(داد)
طاها یه لحظه نگاش افتاد به من و زد زیر خنده داشت زمین و گاز میگرفت😂😒
شکیب:😂😂😂واییی رها چرا این شکلی شدی
رها:بله دگ شما نخندی کی بخنده کار دست زنته
مبین :درحالی که اشک از چشاش میومد گف:وایییبی رهاااا پاشو پاشو برو بشورررر😂😂😂😂
فریال:رو آب بخندین🥺 دو ساعت زحمتشو کشیدم
رها:خب فریال این حجم از آرایش به من نمیاددد😂😐
فریال:اییییش اصن گمشید همتون
شکیب: راس میگه دگ خانومم این همه رحمت کشیده
فریال:🥺
رفتم صورتمو شستم و آرایش لایت خودمو کردم و رفتم اتاق خودم که لباس بپوشم
دیدم طاها تو اتاقه داره لباس مپوشه
رها:عع خب بگو نیام تووو
طاها:عیب نداره بیا
رها:برو بابا یکم حیا چیز خوبه
طاها😅😂
رها:تموم شد؟
طاها:اره بیا
رفتم تو و دیدم چه تیپ خفنی زده بچم😐😍
همینجوری نگاش کردم که گف:چه خوشگل ندیدی؟
رها:ایشششش خودشیفته😏
رفتم لباسمو پوشیدم
به تاپ بندی مشکی با یه مانتو حریر جلو باز با یه شلوار زاپ دار مشکی
طاها تا منو دید اخمشو کرد تو هم گف :این چه وضعه لباس پوشیدنه😡
رها:به تو چه خیلیم قشنگه
طاها:به من خیلیم مربوطه چاک سینتو انداختی بیرون که چی؟؟ برو درش بیار ببینم
رها:نمیخااام
طاها خیز برداشت سمتم که از ترس چسبیده به دیوار
طاها:در نمیاری نه؟
رها:نوچ
طاها با یه حرکت لباسمو از تنم دراورد جیغ زدم چکااار میکتیییی زشتهههه هیچی بجز لباس زیر تنم نبود و اورد یکی از تیشرت های لش خودشو با یه شلوار جین تنم کرد و کف الان خوب شد
رها:واقعا که خیلی بیتربیتی مگه من مث تو بی حیام
طاها:خب خودت اگه حرف گوش میکردی منم مجبور نبودم
از اتاق اومدم بیرون و رفتم نشستم پایین منتظر بقیه
که شکیب و فریال هم اومدن پایین چند مین بعدم طاها و مبین و نازی اومدن
شکیب:بریم؟
طاها :بریم
ادامه دارد ... •📕❤•
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
۲۴.۱k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.