پارت190
#پارت190
"روزبه"
روی کاناپه ولو شد و فرشید را صدا زد.
_فرشیییید؟!
فرشید که درحال رفتن ب سمت اتاقش بود بین راه ایستاد و به سمت روزبه چرخید.
روزبه دستی به صورتش کشید و پاهایش را روی کاناپه جمع کرد.
_بگم بهش به نظرت؟
فرشید گیج ابرو بالا انداخت و گفت:
_چیو ؟ به کی؟!
نگاهش را به سقف دوخت !
انگار که طرح لبخندش را روی سفیدیِ سقف میدید !
لبش ب لبخند ملایمی باز شد.
_مثلا بهش بگم که واسم مهم شده!
چیکار میکنه به نظرت؟
فرشید سرش را خاراند و کنار کاناپه ای که روزبه دراز کشیده بود زانو زد .
دستش را روی پیشانی روزبه گذاشت !
_بدنت گرمه! تب داری .
داری هزیون میگی نه؟!
نگاه روزبه چرخید و به چشمان فرشید دوخته شد.
_حالم خوبه ! هیچ وقت انقد خوب نبودم!
...
"روزبه"
روی کاناپه ولو شد و فرشید را صدا زد.
_فرشیییید؟!
فرشید که درحال رفتن ب سمت اتاقش بود بین راه ایستاد و به سمت روزبه چرخید.
روزبه دستی به صورتش کشید و پاهایش را روی کاناپه جمع کرد.
_بگم بهش به نظرت؟
فرشید گیج ابرو بالا انداخت و گفت:
_چیو ؟ به کی؟!
نگاهش را به سقف دوخت !
انگار که طرح لبخندش را روی سفیدیِ سقف میدید !
لبش ب لبخند ملایمی باز شد.
_مثلا بهش بگم که واسم مهم شده!
چیکار میکنه به نظرت؟
فرشید سرش را خاراند و کنار کاناپه ای که روزبه دراز کشیده بود زانو زد .
دستش را روی پیشانی روزبه گذاشت !
_بدنت گرمه! تب داری .
داری هزیون میگی نه؟!
نگاه روزبه چرخید و به چشمان فرشید دوخته شد.
_حالم خوبه ! هیچ وقت انقد خوب نبودم!
...
۲.۱k
۲۰ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.