سناریو
#سناریو
#درخواستی
#استری_کیدز
وقتی دل پیچه گرفتی و....
از صبح که بلند شده بودی دل پیچه ی بدی گرفته بودی، ولی چون برنامه امروزتون خیلی سنگین بود سعی میکردی خودتو خوب نشون بدی.
هرچی قرصو مسکن بود خورده بودی ولی انگارنهانگار!
وسطای تمرین رقص بودین که دیگه واقعا از شدت درد نمیتونستی جلوی چشمات رو ببینی...
تنها کاری که میتونستی بکنی این بود که بشینی و رو زمین و بزنی زیر گریه...
چان: هی.. هیا.ت چیشدی؟؟
+ هق...هق..آییی
هیونجین: دست دست نکن هیونگ! زنگ بزن آمبولانس.
.
.
.
.
.
.
&(پرستار): میشه بپرسم دارین با این دختر چکار میکنین؟
جونگین:م..مگه چچیشده؟
&اگه همینجوری چیزی نخوردن رو ادامه بده بزودی موفق میشه زخم معده بگیره!
چان: جوپ میدونم چکارت کنم!
#درخواستی
#استری_کیدز
وقتی دل پیچه گرفتی و....
از صبح که بلند شده بودی دل پیچه ی بدی گرفته بودی، ولی چون برنامه امروزتون خیلی سنگین بود سعی میکردی خودتو خوب نشون بدی.
هرچی قرصو مسکن بود خورده بودی ولی انگارنهانگار!
وسطای تمرین رقص بودین که دیگه واقعا از شدت درد نمیتونستی جلوی چشمات رو ببینی...
تنها کاری که میتونستی بکنی این بود که بشینی و رو زمین و بزنی زیر گریه...
چان: هی.. هیا.ت چیشدی؟؟
+ هق...هق..آییی
هیونجین: دست دست نکن هیونگ! زنگ بزن آمبولانس.
.
.
.
.
.
.
&(پرستار): میشه بپرسم دارین با این دختر چکار میکنین؟
جونگین:م..مگه چچیشده؟
&اگه همینجوری چیزی نخوردن رو ادامه بده بزودی موفق میشه زخم معده بگیره!
چان: جوپ میدونم چکارت کنم!
۷۱۵
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.