سناریو
#سناریو
#درخواستی
وقتی دارن بازی میکنن و میشینی رو پاهاشون
چان: عزیزم اگه دوست داری بتونی فردا راه بری بیشتر از این رو پام نمون!
لینو: با ورود تو یه آه کوچیکی از زبونش در رفت
_مثل اینکه یکی قراره فلج شه!
چانگبین: *خودتون میدونید درحال انجام چه کارین*
هیونجین: به مرور خودت متوجه راست شدن چیزی شدی و وقتی به صورتش نگاه کردی متوجه شدی که کارت ساختس.....
فلیکس: به صورتش نگاه کردی....عرق سر، چشمای خمار... دروغ چرا خودت هم اون حسو داشتی....پس لباتو بدون معطلی روی لباش کبوندی و ادامش با ذهن مریض خودتون
هان: با چنان شتابی روی پاهاش فرود اومدی که اگه یذره محکم تر برخورد میکردی توانایی تولید مثل رو از دست میداد......نگاهی به صورتش که از درد قرمز شده بود کردی، تصمیم گرفته از رو پاهاش بلند شی تا از صفحه روزگار محوت نکرده
سونگمین: از اونجایی. که این بچه همیشه ضدحاله درست به محض اینکه خواستی بشینی صندلیش رو جابه جا کرد و تو پخش زمین شدی
جونگین: به محض اینکه نشستی از باسنت گرفت و تورو به خودش نزدیک کرد. نگاهی به چشماش کردی ولی دیگه اثری از بچه نون نبود!
#درخواستی
وقتی دارن بازی میکنن و میشینی رو پاهاشون
چان: عزیزم اگه دوست داری بتونی فردا راه بری بیشتر از این رو پام نمون!
لینو: با ورود تو یه آه کوچیکی از زبونش در رفت
_مثل اینکه یکی قراره فلج شه!
چانگبین: *خودتون میدونید درحال انجام چه کارین*
هیونجین: به مرور خودت متوجه راست شدن چیزی شدی و وقتی به صورتش نگاه کردی متوجه شدی که کارت ساختس.....
فلیکس: به صورتش نگاه کردی....عرق سر، چشمای خمار... دروغ چرا خودت هم اون حسو داشتی....پس لباتو بدون معطلی روی لباش کبوندی و ادامش با ذهن مریض خودتون
هان: با چنان شتابی روی پاهاش فرود اومدی که اگه یذره محکم تر برخورد میکردی توانایی تولید مثل رو از دست میداد......نگاهی به صورتش که از درد قرمز شده بود کردی، تصمیم گرفته از رو پاهاش بلند شی تا از صفحه روزگار محوت نکرده
سونگمین: از اونجایی. که این بچه همیشه ضدحاله درست به محض اینکه خواستی بشینی صندلیش رو جابه جا کرد و تو پخش زمین شدی
جونگین: به محض اینکه نشستی از باسنت گرفت و تورو به خودش نزدیک کرد. نگاهی به چشماش کردی ولی دیگه اثری از بچه نون نبود!
۱.۱k
۱۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.