سناریو

#سناریو
#درخواستی
#استری _کیدز


وقتی بعد از امتحانات.....


حدود یک هفته ای میشد که امتحاناتت شروع شده بود.
تو این یک هفته اعضا کلا ۵ دقیقه دیده بودنت.عین چی داشتی درس میخوندی و حتی اجازه نمیدادی که اعضا بیان تو اتاقت. تا اینکه بالاخره..بالاخره بخاطر آواز خوندن شکمت برای خوردن یچیزی از اتاقت اومدی بیرون.

با بیرون اومدنت از اتاق، تمام اعضا ترسیدن.
یه دختر که زیر چشمش بادمجون درآورده، موهاش عین کوه اورست بالای سرش ژولیده شده، و با یه دمپاییه ابری صورتی داره تو یخچال دنبال یه چیزی برای خوردن میگرده.

چان: ا.ت ..چیرا این شکلی شدی؟؟

فلیکس:یا جیزز‌کرایسسسس

+ چیشه آدم ندیدین؟

هیونجین: آدم زیاد دیدیم ولی همچین موجودیو نه!

(فقط خواستم بگم هیونجین خدا بیامرزتت)
دیدگاه ها (۴)

#سناریو#درخواستی#استری_کیدزوقتی جلوشون م*گوزی.... (خدایی مغز...

#هیونجین#استری_کیدز#درخواستیوقتی که....چند وقت گذشته بود؟ چن...

#سناریو#درخواستی#استری_کیدزوقتی دل پیچه گرفتی و....از صبح که...

#سناریو #درخواستیوقتی دارن بازی میکنن و میشینی رو پاهاشونچان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط