عشق مافیایی من پارت دهم

سه ساعت بعد

تهیونگ : ببینم اینجاس الکس : آره اینجاس داخل لوکیشن که همینو زده تهیونگ: خوبه. بریم
نویسنده😌: تهیونگ و الکس رفتن به اون خونه که هی هو زندگی می‌کرد که یهو تهیونگ یه لگد محکم می‌زنه یه در خونش طوری که درش شکست بوی دود پیچید تو خونه بوی چوب
هی هو : تو خونه نشسته بودم که یه دفعه یکی یه لگد زدم به در خونه و شکست صداش انقدر زیاد بود که در جا پریدم عقب از ترس. دود پیچید تو خونه یهو صدای کفش دوتا مرد اومد. قیافشون برام آشنا بودن با قدم های سریع به سمتم میومدن. وای نههه نه نه. این این. تهیونگه. این الکسه تهیونگ : وقتی دیدمش خون جلو چشامو گرفت دیگه هیچی نفهمیدم. بعد چند دقیقه به خودم اومدم دیدم رو هی هو نشستم رو سینش نشسته فقط دارم مثل سگ میزنمش با مشتام. مشت دستم پوستش کنده بود خونی شد ولی توجه نمیکردم هی میزدم. هی هو دیگه حتی از درد ناله هم نمی‌کرد. بعد دیدم یکی هعی می‌خواد منو جدا کنه دیدم الکسه هلش دادم عقب دوباره زدمش
الکس : یه دفعه دیدم تهیونگ بدو رفت روش نشست مثل یه حیوون زدش البته حقم داشت ولی دیدم داره میکشش رفتم جداش کنم ولی انگار روانی شده بود جنون گرفته بودش منم هل داد نفهمیدم یعنی انقدر هیونا براش ارزش داشت انقدر براش مهم بود این که حتی به تخمشم نبود اگه من بمیرم که رفیق و دست راستشم از بچگی باهاش بزرگ شدم الان برا یه دختر انقدر واکنش نشون داده بعدشم تازه دورگه میشناسش

چطور بود. تو کامنت ها بگین 🤐 اگه بد بود به روم نیارین 🙄 ترو خدا کامنت بذارین 🥹🥺
دیدگاه ها (۰)

عشق مافیایی من پارت یازدهم

سلام بچه ها. چرا حمایت نمیکنین سه پارت هم گذاشتم😢 اگه رمانا...

عشق مافیایی من پارت نهم

بچه ها روم سیاه 🙈😅 ببخشید نتونستم بزارم پارت هارو ولی به جون...

پارت ۹۵

روز های بعد از تو

game of love and hate(part 31)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط