part 59
#part_59
#طاها
چند ساعتی میشد جلو در منتظر مامان و بابا بودم
دیگه صبرم کم کم داشت ته میکشید
طاها-باباااااااااا مامانننننننن
بیاید دیگه
بابا-چته اومدیم دیگه
طاها-مگه داری میری مراسم تاج گذاری ملکه انگلستان که چهارساعت لفتش میدید
بابا-بالاخره باید به خودم برسم که اگه اونجا چندتا دختر خوشگل و نجیب بود زشت نشه دیگه
طاها-تو دخترای دیگه رو میخوای چیکار خودت که زن داری......مامانننننننن
بابا-ببند کصخل خوبیم بهت نیومده واس تو میخوام دو روز دیگه که نقشتون با رها تموم شد از سینگلی پوسیدی اونوقت میفهمی میخواستم چیکار کنم
طاها-دختره بخواد رل بزنه باید منو ببینه نه تو رو
بابا-چطور میگن مادر ببین دختر بگیر پدر و پسرم همینطورن دیگه
طاها-پشت گوشام قطعا مخملی نیست ولی چون تازه گوشی رو ازت گرفتم این یکی سوتیتم نگه میدارم واس روز مبادا
بابا-حجی یکم دقت کنی مخملیه ها وایسا نگاه کنم
طاها-مامانننن
بابا-باشه خو
مامان-عه طاها گوشی گرفتی
نگاهم خورد به گوشیم که تو دستم بود
طاها-اره امروز صبح گرفتم
مامان-مگه قرار نبود پولتو پس انداز کنی برای خونه مجردی
طاها-این از پول خودم نیست کادوی بابای مهربونمه
مامان-نه بابا جنتلمن بعضی وقتام مارو اینطور سوپرایز کن
بابا-بسه دیگه جمع کنید بریم دیرمون شد
بالاخره راه افتادیم
وقتی رسیدیم
مامان بعد چهار ساعت خوردن مخمون و کلی سفارش کردن سر این که مثل ادم رفتار کنیم
اجازه خروج از ماشین بهمون داد
به همراه مامان و بابا وارد سالن شدیم که رها اومد استقبالمون
با دیدنش دهنم تا ته باز موند
خدایا این چرا انقدر خوشگله
نه واقعا چراااااا
بابا-طاها جان وقت کردی اون دهنتو ببند پشه نره توش یه وقت
همونقدر که رها خوشگله بابا هم رو مخه😐
مامان-وای رها جون چه خوشگل شدی
رها-مرسی شمام خیلی خوشگل شدید
بابا- به به عروس گلم چه کرده طاها رو دیوونه
کرده
رها زد زیر خنده
چپ چپ نگاه بابا کردم که مامان لطف کرد جمعش کرد برد
رها نزدیکم شد
طاها-چقدر خوشگل شدی
رها-توهم خیلی خوشتیپ شدی
واس این که بقیه شک نکنن بغلش کردم و آروم گونشو بوسیدم
اونم دستمو گرفت و باهم رفتیم پیش بقیه
#شکلات_تلخ
#طاها
چند ساعتی میشد جلو در منتظر مامان و بابا بودم
دیگه صبرم کم کم داشت ته میکشید
طاها-باباااااااااا مامانننننننن
بیاید دیگه
بابا-چته اومدیم دیگه
طاها-مگه داری میری مراسم تاج گذاری ملکه انگلستان که چهارساعت لفتش میدید
بابا-بالاخره باید به خودم برسم که اگه اونجا چندتا دختر خوشگل و نجیب بود زشت نشه دیگه
طاها-تو دخترای دیگه رو میخوای چیکار خودت که زن داری......مامانننننننن
بابا-ببند کصخل خوبیم بهت نیومده واس تو میخوام دو روز دیگه که نقشتون با رها تموم شد از سینگلی پوسیدی اونوقت میفهمی میخواستم چیکار کنم
طاها-دختره بخواد رل بزنه باید منو ببینه نه تو رو
بابا-چطور میگن مادر ببین دختر بگیر پدر و پسرم همینطورن دیگه
طاها-پشت گوشام قطعا مخملی نیست ولی چون تازه گوشی رو ازت گرفتم این یکی سوتیتم نگه میدارم واس روز مبادا
بابا-حجی یکم دقت کنی مخملیه ها وایسا نگاه کنم
طاها-مامانننن
بابا-باشه خو
مامان-عه طاها گوشی گرفتی
نگاهم خورد به گوشیم که تو دستم بود
طاها-اره امروز صبح گرفتم
مامان-مگه قرار نبود پولتو پس انداز کنی برای خونه مجردی
طاها-این از پول خودم نیست کادوی بابای مهربونمه
مامان-نه بابا جنتلمن بعضی وقتام مارو اینطور سوپرایز کن
بابا-بسه دیگه جمع کنید بریم دیرمون شد
بالاخره راه افتادیم
وقتی رسیدیم
مامان بعد چهار ساعت خوردن مخمون و کلی سفارش کردن سر این که مثل ادم رفتار کنیم
اجازه خروج از ماشین بهمون داد
به همراه مامان و بابا وارد سالن شدیم که رها اومد استقبالمون
با دیدنش دهنم تا ته باز موند
خدایا این چرا انقدر خوشگله
نه واقعا چراااااا
بابا-طاها جان وقت کردی اون دهنتو ببند پشه نره توش یه وقت
همونقدر که رها خوشگله بابا هم رو مخه😐
مامان-وای رها جون چه خوشگل شدی
رها-مرسی شمام خیلی خوشگل شدید
بابا- به به عروس گلم چه کرده طاها رو دیوونه
کرده
رها زد زیر خنده
چپ چپ نگاه بابا کردم که مامان لطف کرد جمعش کرد برد
رها نزدیکم شد
طاها-چقدر خوشگل شدی
رها-توهم خیلی خوشتیپ شدی
واس این که بقیه شک نکنن بغلش کردم و آروم گونشو بوسیدم
اونم دستمو گرفت و باهم رفتیم پیش بقیه
#شکلات_تلخ
۴۸.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.