پارت ۱۸
داشتم اطراف و نگاه میکردم .. که.. چشمم به یه کلبه افتاد.. شاید بنزین داشته باشن..
به سمت کلبه رفتم و در زدم .. بعد از چند دقیقه که اینکار و تکرار کردم ..
یه آقای پیر در و باز کرد
-:سلام آقا ببخشید مزاحم شدم میخواستم بپرسم بنزین دارین یکم بهم بدین
؟بیا داخل پسرم یکم دارم الان برات میارم ..
-:نه ممنون یکم عجله دارم
؟باشه یکم صبر کن الان میارم ..
رفت و بعد از چند دقیقه با یه شیشه دستش اومد ..
؟توش یکم بنزین هست امیدوارم کافی باشه
-:ممنونم آقا
شیشه رو از دستش گرفتم و .. به جای که ماشین بود رفتم ..
به داخلش نگاه کردم .. ا.ت هنوزم خوابیده بود ..
بنزینِ توی شیشه رو توی ماشین ریختم (ادمین منحرف شد 😃)
و سوار شدم .. که روشن شد .. بلاخره ..
وارد شدم و به جای که میخواستیم بریم رفتم ..
میخوام ببرمش یه جای که مطمئنم.. دوسش داره ...
بعد از نیم ساعت داره بلاخره رسیدیم ..
از ماشین خارج شدم و بعد از بلند کردنش ..
با خودم به سمت خونه ی که وسط جنگل بود بردمش ..
با کیلید قدیمیِ که دستم بود .. در و باز کردم ..
چراغا رو روشن کردم و .. به سمت اتاقی که .. قبلاً برای من بود رفتم .
در و با پام باز کردم و .. ا.ت و روی تخت گذاشتم ..
لباسای که با خودم آورده بودم و توی کمد قدیمی ام چیدم ..
چون هر هفته دو تا خدمتکار میان اینجا رو مرتب میکنن همه جا تمیز بود ..
از اتاق بیرون رفتم تا چیزی برای خوردن درست کنم ...
بعد از درست کردن .. نودل و چند تا چیز دیگه .. روی میز چیدمشون .. و رفتم تا ا.ت و بیدار کنم..
وقتی در و باز کردم .. دیدم .. ا.ت روی تخت نشسته و به اطراف نگاه میکنه ..
-:بیدار شدی
+:اوهوم
-: بیا صبحونه
+: باشه
-:کمکت کنم یا خودت میای
+:بیا دستم و بگیر نیوفتم
دستش و گرفتم ... که
از تخت بلند شد .. و باهام به سمت آشپزخونه رفت..
+:اینجا کجاست
-:خونه ی قدیمیِ من
+:آها .. چرا اومدیم اینجا
-: خب میخواستم .. یکم باهام تنها باشی و فردا برمیگردیم چون وقتِ
دکتر گرفتم تا درمان بشم ..
+:چه خوببب .. پس بیا امروز و خوش بگذرونیم
-: خوش بگذرونیم( پوزخند)
+:عههه منحرففف.. منظورم تفریح بود
-:خب اونم تفریحِ
+:نیست
خواستم یکم کرم بریزم .. پس نزدیکش شدم و به دیوار چسبوندمش ..
-: میدونی الان چی میچسبه
+: چی
-:لبا.ی من روی لبا..ی تو
بهش نزدیک شدم .. که یهو .. با پا زد .. توی .. اهم اهممم .. (خودتون میدونید لازم نیست من بگم ) اخخ ... روی زمین افتادم ..
+:حقته
-: بزار دستم بهت برسه
+:مثلا میخوای چیکار کنی ..
بلند شدم و .. به سمتش رفتم ..
-:میتونم خیلی کارا کنم مثلا ... .
به سمت کلبه رفتم و در زدم .. بعد از چند دقیقه که اینکار و تکرار کردم ..
یه آقای پیر در و باز کرد
-:سلام آقا ببخشید مزاحم شدم میخواستم بپرسم بنزین دارین یکم بهم بدین
؟بیا داخل پسرم یکم دارم الان برات میارم ..
-:نه ممنون یکم عجله دارم
؟باشه یکم صبر کن الان میارم ..
رفت و بعد از چند دقیقه با یه شیشه دستش اومد ..
؟توش یکم بنزین هست امیدوارم کافی باشه
-:ممنونم آقا
شیشه رو از دستش گرفتم و .. به جای که ماشین بود رفتم ..
به داخلش نگاه کردم .. ا.ت هنوزم خوابیده بود ..
بنزینِ توی شیشه رو توی ماشین ریختم (ادمین منحرف شد 😃)
و سوار شدم .. که روشن شد .. بلاخره ..
وارد شدم و به جای که میخواستیم بریم رفتم ..
میخوام ببرمش یه جای که مطمئنم.. دوسش داره ...
بعد از نیم ساعت داره بلاخره رسیدیم ..
از ماشین خارج شدم و بعد از بلند کردنش ..
با خودم به سمت خونه ی که وسط جنگل بود بردمش ..
با کیلید قدیمیِ که دستم بود .. در و باز کردم ..
چراغا رو روشن کردم و .. به سمت اتاقی که .. قبلاً برای من بود رفتم .
در و با پام باز کردم و .. ا.ت و روی تخت گذاشتم ..
لباسای که با خودم آورده بودم و توی کمد قدیمی ام چیدم ..
چون هر هفته دو تا خدمتکار میان اینجا رو مرتب میکنن همه جا تمیز بود ..
از اتاق بیرون رفتم تا چیزی برای خوردن درست کنم ...
بعد از درست کردن .. نودل و چند تا چیز دیگه .. روی میز چیدمشون .. و رفتم تا ا.ت و بیدار کنم..
وقتی در و باز کردم .. دیدم .. ا.ت روی تخت نشسته و به اطراف نگاه میکنه ..
-:بیدار شدی
+:اوهوم
-: بیا صبحونه
+: باشه
-:کمکت کنم یا خودت میای
+:بیا دستم و بگیر نیوفتم
دستش و گرفتم ... که
از تخت بلند شد .. و باهام به سمت آشپزخونه رفت..
+:اینجا کجاست
-:خونه ی قدیمیِ من
+:آها .. چرا اومدیم اینجا
-: خب میخواستم .. یکم باهام تنها باشی و فردا برمیگردیم چون وقتِ
دکتر گرفتم تا درمان بشم ..
+:چه خوببب .. پس بیا امروز و خوش بگذرونیم
-: خوش بگذرونیم( پوزخند)
+:عههه منحرففف.. منظورم تفریح بود
-:خب اونم تفریحِ
+:نیست
خواستم یکم کرم بریزم .. پس نزدیکش شدم و به دیوار چسبوندمش ..
-: میدونی الان چی میچسبه
+: چی
-:لبا.ی من روی لبا..ی تو
بهش نزدیک شدم .. که یهو .. با پا زد .. توی .. اهم اهممم .. (خودتون میدونید لازم نیست من بگم ) اخخ ... روی زمین افتادم ..
+:حقته
-: بزار دستم بهت برسه
+:مثلا میخوای چیکار کنی ..
بلند شدم و .. به سمتش رفتم ..
-:میتونم خیلی کارا کنم مثلا ... .
- ۱۵.۱k
- ۰۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط