پارت ۱۲
پارت ۱۲
کوک. اتاقت کجاست
ات. از پله ها برو بالا
کوک از پله ات رو برد بالا
ات. اون در سفید صورتیه
کوک. خب
ات رو برد گذاشت تو اتاقش
کوک. اااااههههههه اوق حالم بهم خورد چرا اتاقت مثل بچه هاست ها چرا صورتی سفیده اتاقت حالم بهم خورد
ات. چته خو من این رنگ رو دوست دارم تو مشکلی داری
کوک. خونه من از این خبرا نیست های همه اتاقا خونه من سیاهن
ات. حالا فهمیدم چرا انقدر افسرده
کوک. بامنی
ات به اطرافش نگاهی کرد و گفت
ات. بجز تو کسی اینجا هست
کوک. من میرم
ات. درم ببند
کوک. درم ببند گگگگگگ(اداشو دراورد)
کوک رفت پایین
ب.ک. ات رو گذاشتی تو اتاقش
کوک.اوهوم
م.ک.کوک تاریخ عروسیت افتاده برای دو روز دیگه
کوک. منظورت تاریخ بدبختیمه
ب.ک. کوک موادب باش
یونا. اگه منم مجبور بودم با دختر لوسی مثل ات ازدواج کنم تاریخ عروسیم رو تاریخ بدبختیم میدونستم
کوک. میشه شما حرف نزنی
ب.پ. یونا لطفا ساکت شو
یونا،میا و لیا رفتن تو اتاقشون
پرش به اتاق لیا که میا و یونا رفتن تو اتاقش
لیا. اهههه حالم از ات بهم میخوره
یونا. منم چرا جونگکوک باید با اون ازدواج کنه ها
میا. دختره چندش با این سنش هنوز عروسک میخره بعد میخواد با پسر بزرگترین مافیا کرهای و بزرگترین کسی که شرکت داره تو کره ازدواج کنه
لیا. ات نمیدونه که جونگکوک مافیاست
یونا. نوچ
میا. اگه بهش بگیم بدبخت افسرده میشه یا از ترس میمیره
لیا. براش ندارم نمیزارم یه آب خوش از گلو ات بره پایین جونگکوک مال منه
در همون لحظه در اتاق باز میشه و .......
پارت بعد رو نیم ساعت دیگه میزارم
لطفا حمایت کنید
لایک و کامنت
کوک. اتاقت کجاست
ات. از پله ها برو بالا
کوک از پله ات رو برد بالا
ات. اون در سفید صورتیه
کوک. خب
ات رو برد گذاشت تو اتاقش
کوک. اااااههههههه اوق حالم بهم خورد چرا اتاقت مثل بچه هاست ها چرا صورتی سفیده اتاقت حالم بهم خورد
ات. چته خو من این رنگ رو دوست دارم تو مشکلی داری
کوک. خونه من از این خبرا نیست های همه اتاقا خونه من سیاهن
ات. حالا فهمیدم چرا انقدر افسرده
کوک. بامنی
ات به اطرافش نگاهی کرد و گفت
ات. بجز تو کسی اینجا هست
کوک. من میرم
ات. درم ببند
کوک. درم ببند گگگگگگ(اداشو دراورد)
کوک رفت پایین
ب.ک. ات رو گذاشتی تو اتاقش
کوک.اوهوم
م.ک.کوک تاریخ عروسیت افتاده برای دو روز دیگه
کوک. منظورت تاریخ بدبختیمه
ب.ک. کوک موادب باش
یونا. اگه منم مجبور بودم با دختر لوسی مثل ات ازدواج کنم تاریخ عروسیم رو تاریخ بدبختیم میدونستم
کوک. میشه شما حرف نزنی
ب.پ. یونا لطفا ساکت شو
یونا،میا و لیا رفتن تو اتاقشون
پرش به اتاق لیا که میا و یونا رفتن تو اتاقش
لیا. اهههه حالم از ات بهم میخوره
یونا. منم چرا جونگکوک باید با اون ازدواج کنه ها
میا. دختره چندش با این سنش هنوز عروسک میخره بعد میخواد با پسر بزرگترین مافیا کرهای و بزرگترین کسی که شرکت داره تو کره ازدواج کنه
لیا. ات نمیدونه که جونگکوک مافیاست
یونا. نوچ
میا. اگه بهش بگیم بدبخت افسرده میشه یا از ترس میمیره
لیا. براش ندارم نمیزارم یه آب خوش از گلو ات بره پایین جونگکوک مال منه
در همون لحظه در اتاق باز میشه و .......
پارت بعد رو نیم ساعت دیگه میزارم
لطفا حمایت کنید
لایک و کامنت
۲۸.۴k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.