🤎шум моря🤎
🤎шум моря🤎
Part 28
کوک :سعی کن گشنه هم نمونی ، با آدمای دیگه در نیوفت سعی کن تو چشم نباشی
سری تکون دادم که
کوک :بیا اینو بگیر .
کیسه ای بهم داد و نگاهی بهش انداختم اون بهم سکه داده بود !
بعد دستش و به سمتم بلند کرد ،بدون اینکه اراده ای از خودم داشته باشم نگاهش کردم .
و دستم و تو دستاش گزاشتم گرمای وجودش کل بدنم و گرفت .
کوک :لیلیت مراقب خودت باش !.
سری تکون دادم و خواستم دستم و از دستش بکشم که محکم نگهم داشت و بعد چند دقیقه نگاه کردن به چشمام
دستم و ول کرد.
دستی تکون دادم و از پله چوبی که آویزون کشتی بود پایین رفتم که با جمعیت بر خورد کردم
مثل موج عظیمی منو جلو برد منم بعد از کمی لق لق باهاشون هماهنگ راه رفتم
نگاه های سنگین کوک و احساس کردم .
وقتی به ستون رسیدم بر گشتم و نگاهش کردم همون نگاه همیشگی ولی من با احساسات درونم نگاهش کردم !
انگار که بفهمه چی تو نگاهم بود ،شونه هاش شل شدن .و بعد از نظرم مثل باد محوشد
لبخندی زدم ،من فقط یکم علاقه بهش دارم آره همینه !
دوباره راه افتادم باید جی هوپ و پیدا می کردم و آره کارام و می کردم اون آخرین بار
دم ساحل بهم گفت یه حقی دارم و وقتی تونستم از جزیره خارج بشم اون و بهم میده .
تو فکر بودم که خوردم به کسی
مرد :حواست کجاست .
معذرت خواستم و از کنارش مثل شبح رد شدم .
حالا زندگی سایه ای من شروع میشد!
از حالا ...
از خیابون رد شدم اما این بار دیگه نه کوک کنارم بود نه لیسا .
سرم و بالا بردم و نگاهی به اون طرف خیابون انداختم
با دیدنش سر جام خشکم زد ..
اون . !
اون
خودش بود .......
اون
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
>>>>>>>>>>>>>>>>
like ۲۹
kamint ۱۲
فالو کنید
فوش گزاشتم بخونی رد بشی ننتو.....
Part 28
کوک :سعی کن گشنه هم نمونی ، با آدمای دیگه در نیوفت سعی کن تو چشم نباشی
سری تکون دادم که
کوک :بیا اینو بگیر .
کیسه ای بهم داد و نگاهی بهش انداختم اون بهم سکه داده بود !
بعد دستش و به سمتم بلند کرد ،بدون اینکه اراده ای از خودم داشته باشم نگاهش کردم .
و دستم و تو دستاش گزاشتم گرمای وجودش کل بدنم و گرفت .
کوک :لیلیت مراقب خودت باش !.
سری تکون دادم و خواستم دستم و از دستش بکشم که محکم نگهم داشت و بعد چند دقیقه نگاه کردن به چشمام
دستم و ول کرد.
دستی تکون دادم و از پله چوبی که آویزون کشتی بود پایین رفتم که با جمعیت بر خورد کردم
مثل موج عظیمی منو جلو برد منم بعد از کمی لق لق باهاشون هماهنگ راه رفتم
نگاه های سنگین کوک و احساس کردم .
وقتی به ستون رسیدم بر گشتم و نگاهش کردم همون نگاه همیشگی ولی من با احساسات درونم نگاهش کردم !
انگار که بفهمه چی تو نگاهم بود ،شونه هاش شل شدن .و بعد از نظرم مثل باد محوشد
لبخندی زدم ،من فقط یکم علاقه بهش دارم آره همینه !
دوباره راه افتادم باید جی هوپ و پیدا می کردم و آره کارام و می کردم اون آخرین بار
دم ساحل بهم گفت یه حقی دارم و وقتی تونستم از جزیره خارج بشم اون و بهم میده .
تو فکر بودم که خوردم به کسی
مرد :حواست کجاست .
معذرت خواستم و از کنارش مثل شبح رد شدم .
حالا زندگی سایه ای من شروع میشد!
از حالا ...
از خیابون رد شدم اما این بار دیگه نه کوک کنارم بود نه لیسا .
سرم و بالا بردم و نگاهی به اون طرف خیابون انداختم
با دیدنش سر جام خشکم زد ..
اون . !
اون
خودش بود .......
اون
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
>>>>>>>>>>>>>>>>
like ۲۹
kamint ۱۲
فالو کنید
فوش گزاشتم بخونی رد بشی ننتو.....
۴.۰k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.