ماه و گرگ 🌘✨
#ماه_و_گرگ 🌘✨
#p6
.
دمای بدنش که نرمال شد کنار تخت نشستم.
سرم رو روی تخت گذاشتم و اینقدر خوابم میومد که تصمیم گرفتم بخوابم.
تخت تکون میخورد. اونم نه عادی! جوری که کم مونده بود تخت بشکنه. سرم رو برداشتم جونگکوک داشت تشنج میکرد. جیغ کشیدم و ترسیده بودم
سریع دست و پاهاش رو محکم نگه داشتم اگه چیزی بین دهانش نمیذاشتم امکان داشت بمیره.
سریع دستم رو لای دندوناش گذاشتم محکم گاز گرف و دستم خون ریزی کرد
چشماش باز شد!
سریع از تخت رفت بیرون
هول شده بود. شروع کرد به حرف زدن:
_ا.ت ببخشید من... منن... من نمیخوام بهت آسیب بزنم... هر اتفاقی افتاد فراموشش کن
یه دفعه از پنجره اتاق بیرون پرید.
از اونجایی که خونه دوطبقه بود ترسیدم اتفاقی افتاده باشه سریع دوییدم سمت پنجره تا ببینم چش شده اما از چیزی که دیدم ترس کل وجودمو گرفت!
هرکسی اگه از این پنجره میوفتاد مطمئنن پاش میشکست ولی اصلا جونگکوک اونجا نبود و در عرض ثانیه اون محل رو ترک کرده بود.
این اصلا عادی نبود.
حداقل واسه یه انسان این مورد عادی نیست!
عقب عقب حرکت کردم و روی تخت نشستم
دستام رو جلوی دهانم گذاشتم
فکر کنم عقلمو از دست دادم.
اخه این چی بوددد الان دیدم
مگه یه انسان میتونه محکم با ماشین تصادف کنه بعدش دمای بدنش به سرعت از بالا ترین دما به پایین ترین دما برسه و بعدش دچار حمله عصبی بشه
اماااا بازم با سلامت کامل از یه دو طبقه بپره پایین و هیچیش نشه که هیچ... در عرض ثانیه از اون محل دور شه؟؟؟؟
این اصلاااا امکان ندارهههه
من حتی نمیتونستم این رو به مامانم بگم
اخه فکر میکرد مسخرش میکنم یا دست انداختمش.
یعنی به هیچکی نمیتونستم بگم!
حالا با این همه فکر و سوال چیکار کنم؟؟؟
حمایت کنید پلیزززززز .
لایک هم کنیدددددد
#p6
.
دمای بدنش که نرمال شد کنار تخت نشستم.
سرم رو روی تخت گذاشتم و اینقدر خوابم میومد که تصمیم گرفتم بخوابم.
تخت تکون میخورد. اونم نه عادی! جوری که کم مونده بود تخت بشکنه. سرم رو برداشتم جونگکوک داشت تشنج میکرد. جیغ کشیدم و ترسیده بودم
سریع دست و پاهاش رو محکم نگه داشتم اگه چیزی بین دهانش نمیذاشتم امکان داشت بمیره.
سریع دستم رو لای دندوناش گذاشتم محکم گاز گرف و دستم خون ریزی کرد
چشماش باز شد!
سریع از تخت رفت بیرون
هول شده بود. شروع کرد به حرف زدن:
_ا.ت ببخشید من... منن... من نمیخوام بهت آسیب بزنم... هر اتفاقی افتاد فراموشش کن
یه دفعه از پنجره اتاق بیرون پرید.
از اونجایی که خونه دوطبقه بود ترسیدم اتفاقی افتاده باشه سریع دوییدم سمت پنجره تا ببینم چش شده اما از چیزی که دیدم ترس کل وجودمو گرفت!
هرکسی اگه از این پنجره میوفتاد مطمئنن پاش میشکست ولی اصلا جونگکوک اونجا نبود و در عرض ثانیه اون محل رو ترک کرده بود.
این اصلا عادی نبود.
حداقل واسه یه انسان این مورد عادی نیست!
عقب عقب حرکت کردم و روی تخت نشستم
دستام رو جلوی دهانم گذاشتم
فکر کنم عقلمو از دست دادم.
اخه این چی بوددد الان دیدم
مگه یه انسان میتونه محکم با ماشین تصادف کنه بعدش دمای بدنش به سرعت از بالا ترین دما به پایین ترین دما برسه و بعدش دچار حمله عصبی بشه
اماااا بازم با سلامت کامل از یه دو طبقه بپره پایین و هیچیش نشه که هیچ... در عرض ثانیه از اون محل دور شه؟؟؟؟
این اصلاااا امکان ندارهههه
من حتی نمیتونستم این رو به مامانم بگم
اخه فکر میکرد مسخرش میکنم یا دست انداختمش.
یعنی به هیچکی نمیتونستم بگم!
حالا با این همه فکر و سوال چیکار کنم؟؟؟
حمایت کنید پلیزززززز .
لایک هم کنیدددددد
۱۵.۹k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.