عشق اجباری پارت ۳
______________
ویو ادمین
ا/ت رو بردن اتاق عمل و تهیونگ با آشفتگی منتظر نتیجه بود
(تا عمل تموم شه بریم ویو تهیونگ که چرا اینجوری شد؟)
ویو تهیونگ(فلش بک)
ساعت ۱۱ رسیدم جلوی در آنا در رو زدم
×تهیونگیییی
+سلاممم بریم؟
×بریم
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم گشتیم و بعدش رفتیم شهر بازی
همه چی خوب بود ولی....
+خوبب حالا سوار چی شیم؟
×خوببب
€آنا (هردوشون برگشتن)
+تو دیگه کی هستی
€شوهر این خانم
+باشه منم باور کردم آنا......
وقتی به آنا نگاه کردم رنگش مثل گچ سفید شده بود چی یعنی
×ت....تو
€بابا خسته شدم از این بازیه همیشه با اینی حالا خوبه فقط به خاطر پولشه و واقعا عاشقش نیستی
×تمومش کن
€مگه دارم دروغ میگم قرار داشتیم امروز قرار بود دیروز تمومش کنی مگه نه؟ و بعدش دیگه راحت پولش رو بالا بکشی و ماهم به زندگیمون ولی تو ادامه......
×مکس تمومش کننن
+چ....چی آنا
×توضیح میدم
+لازم نیست فهمیدم فهمیدم*رفت*
حالم اصلا خوب نبود انتظار اینو نداشتم آنا آخه چرااااا
به سمت خونه رفتم ا/ت نبود و منم اعصاب نداشتم و تمام وسایل خونه رو شکوندم به سمت اتاقم رفتم و تمام وسایل اونجا رو هم شکوندم و رفتم حموم و به اینه نگاه کردم و یه مشت زدم دوباره زدم یه تیکه برداشتم میخواستم تمومش کنم که ا/ت اومد
ویو ادمین
€آقای کیم آقا
+ها بله حال ا/ت چطوره؟(دیگه شد زمان حال)
€خوب عمل نسبتا به خوبی پیش رفت ولی متاسفانه خانم بع کما رفتن
+چ...چی..... من چیکار کردم(اروممممم) میتونم ببینمش؟
€بله اتاق ۳۴۰
+ممنونم
تهیونگ رفت اتاق با دیدن ا/ت تمام خاطره هایی که با ا/ت داشت از جلو چشماش رد شد اون تازه فهمید حسی که به ا/ت داره آروم سمت ا/ت و دستش رو گرفت
+ا....ا/ت لطفا بیدار شو خواهش میکنم اشتباه کردم ا/ت🥺(مثل چی بغضم گرفته)
+ا/ت بیدار میشی مگه نه؟
تهیونگ همین طوری با ا/ت صحبت میکرد ولی ریکشنی نشون نمیداد
€آقا وقتتون تموم شده
+ب...باشه ا/ت متاسفم
*پرش زمانی به ۱ ماه بعد*
ویو ادمین
ا/ت رو بردن اتاق عمل و تهیونگ با آشفتگی منتظر نتیجه بود
(تا عمل تموم شه بریم ویو تهیونگ که چرا اینجوری شد؟)
ویو تهیونگ(فلش بک)
ساعت ۱۱ رسیدم جلوی در آنا در رو زدم
×تهیونگیییی
+سلاممم بریم؟
×بریم
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم گشتیم و بعدش رفتیم شهر بازی
همه چی خوب بود ولی....
+خوبب حالا سوار چی شیم؟
×خوببب
€آنا (هردوشون برگشتن)
+تو دیگه کی هستی
€شوهر این خانم
+باشه منم باور کردم آنا......
وقتی به آنا نگاه کردم رنگش مثل گچ سفید شده بود چی یعنی
×ت....تو
€بابا خسته شدم از این بازیه همیشه با اینی حالا خوبه فقط به خاطر پولشه و واقعا عاشقش نیستی
×تمومش کن
€مگه دارم دروغ میگم قرار داشتیم امروز قرار بود دیروز تمومش کنی مگه نه؟ و بعدش دیگه راحت پولش رو بالا بکشی و ماهم به زندگیمون ولی تو ادامه......
×مکس تمومش کننن
+چ....چی آنا
×توضیح میدم
+لازم نیست فهمیدم فهمیدم*رفت*
حالم اصلا خوب نبود انتظار اینو نداشتم آنا آخه چرااااا
به سمت خونه رفتم ا/ت نبود و منم اعصاب نداشتم و تمام وسایل خونه رو شکوندم به سمت اتاقم رفتم و تمام وسایل اونجا رو هم شکوندم و رفتم حموم و به اینه نگاه کردم و یه مشت زدم دوباره زدم یه تیکه برداشتم میخواستم تمومش کنم که ا/ت اومد
ویو ادمین
€آقای کیم آقا
+ها بله حال ا/ت چطوره؟(دیگه شد زمان حال)
€خوب عمل نسبتا به خوبی پیش رفت ولی متاسفانه خانم بع کما رفتن
+چ...چی..... من چیکار کردم(اروممممم) میتونم ببینمش؟
€بله اتاق ۳۴۰
+ممنونم
تهیونگ رفت اتاق با دیدن ا/ت تمام خاطره هایی که با ا/ت داشت از جلو چشماش رد شد اون تازه فهمید حسی که به ا/ت داره آروم سمت ا/ت و دستش رو گرفت
+ا....ا/ت لطفا بیدار شو خواهش میکنم اشتباه کردم ا/ت🥺(مثل چی بغضم گرفته)
+ا/ت بیدار میشی مگه نه؟
تهیونگ همین طوری با ا/ت صحبت میکرد ولی ریکشنی نشون نمیداد
€آقا وقتتون تموم شده
+ب...باشه ا/ت متاسفم
*پرش زمانی به ۱ ماه بعد*
۸.۵k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.