عشق اجباری پارت ۲
____________
ویو ادمین
دیگه ا/ت حاضر شد و ساعت ۲ بچه ها اومدن(یونا الکس کای جنی) دیگه اینا رفتن شهربازی کافه و خرید و ساعت ۷ ا/ت برگشت خونه که دید همه چی شکسته است ا/ت خیلی ترسید که یاد تهیونگ افتاد
_تهیونگ...... تهیونگ اینجایی..... وایی حالا چیکار کنم
ا/ت آروم آروم رفت بالا که صدای شکسته شدن چیزی رو از یه اتاقی شنید صدا از اتاق تهیونگ بود داخل اتاق شد
_ت...تهیونگ
که دوباره صدای شکسته شدن چیزی رو شنید کع با صداش جیغ خفه ای کشید از حموم بود در رو باز کرد که دید...........
بیا پایین
پایین تر
کمیدیگه بری پایین درست میشه ها
تمام وسایل حموم شکسته است و شیشه های اینه هم خورد شدن و که چشمش به تهیونگ خورد که یه تیکه از اینه دستشه و به اون یکی دستش نزدیک میکنه(داستانام عشقه عشققققق🤌🏻😞)
_تهیونگ*کمی داد*
+ا...ا/ت برو
ا/ت سریع اومد سمتش و سعی داشت تیکه رو از دستش بگیره
_تهیونگ داری چیکار میکنی ها*کمی داد*
+ولم کن بزار کارم رو کنم(لعنت بر ذهن منحرف من🤦🏻♀️)
_اخه چرا تهیونگ لطفا به خاطر خانوادت
+اون فقط به خاطر پول بود ولی من عاشقش بودم
_چ.....چی
که یهو تهیونگ دستش رو میکشه و چشماش رو میبنده
+ولم کن
آروم چشماش رو باز میکنه که میبینه ا/ت افتاده بین شیشه ها
+ا/تتتتت
*ویو ویو ویو ویو*(صدای آژیر آمبولانسه🤦🏻♀️)
ویو ادمین
دیگه ا/ت حاضر شد و ساعت ۲ بچه ها اومدن(یونا الکس کای جنی) دیگه اینا رفتن شهربازی کافه و خرید و ساعت ۷ ا/ت برگشت خونه که دید همه چی شکسته است ا/ت خیلی ترسید که یاد تهیونگ افتاد
_تهیونگ...... تهیونگ اینجایی..... وایی حالا چیکار کنم
ا/ت آروم آروم رفت بالا که صدای شکسته شدن چیزی رو از یه اتاقی شنید صدا از اتاق تهیونگ بود داخل اتاق شد
_ت...تهیونگ
که دوباره صدای شکسته شدن چیزی رو شنید کع با صداش جیغ خفه ای کشید از حموم بود در رو باز کرد که دید...........
بیا پایین
پایین تر
کمیدیگه بری پایین درست میشه ها
تمام وسایل حموم شکسته است و شیشه های اینه هم خورد شدن و که چشمش به تهیونگ خورد که یه تیکه از اینه دستشه و به اون یکی دستش نزدیک میکنه(داستانام عشقه عشققققق🤌🏻😞)
_تهیونگ*کمی داد*
+ا...ا/ت برو
ا/ت سریع اومد سمتش و سعی داشت تیکه رو از دستش بگیره
_تهیونگ داری چیکار میکنی ها*کمی داد*
+ولم کن بزار کارم رو کنم(لعنت بر ذهن منحرف من🤦🏻♀️)
_اخه چرا تهیونگ لطفا به خاطر خانوادت
+اون فقط به خاطر پول بود ولی من عاشقش بودم
_چ.....چی
که یهو تهیونگ دستش رو میکشه و چشماش رو میبنده
+ولم کن
آروم چشماش رو باز میکنه که میبینه ا/ت افتاده بین شیشه ها
+ا/تتتتت
*ویو ویو ویو ویو*(صدای آژیر آمبولانسه🤦🏻♀️)
۸.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.