به وقت سناریو
به وقت سناریو
((وقتی پدر و مادرت فوت کردن و افسردگی گرفتی و میخوای خود*کشی کنی و اونا میفهمن))
نامجون: نمیفهمم با رفتن چیزی درست میشه باری از روی دوشت کم میشه یا پدر و مادرت خوشحال میشن اونا از اون بالا به تو نگاه میکنن ا.ت لطفا ناامیدشون نکن اونا هیچ وقت تو رو ترک نمیکنن اونا توی قلب جا دارن عزیزم(بغلش میکنه)
________________
جین: هییییییی هییییییی چرا میخوای این کارو بکنی ملا خیلی شاخی فک میکنی با خود*کشی چیزی درست میشه فقط منو ناراحت میکنی فقط تنها تر میشم شاید دیگه راحت بشی اما بخاطر اطرافیانت نرو چرا چرا میخوای بری منو تنها نزار لطفا ا.ت(و میره پیشونیش رو میبوسه)
________________
یونگی: ببین من خودم تمام این مشکلاتت رو درک میکنم من افسردگی داشتم رنجونده شدم طرد شدم ناراحت شدم ناامید شدم اما همیشه پرتویی از نور وجود داره چه کوچیک چه بزرگ بزار اینو بهت بگم ا.ت تو بزرگ ترین پرتوی نور من توی زندگی من بودی پس حالا بزار برات جبرانش کنم و یه پرتوی کوچیک نور تو زندگیت باشم!(میره و دستشو میگیره و بغلش میکنه)
_______________
جیهوپ: نه نه نه تو این کارو نمی کنی تو حق نداری منو ترک کنی مگه ما قول نداده بودیم همو ترک نکنیم مگه قرار نشد هر نشکلی پیش اوند تا اخرش کنار هم وایسیم حالا داری نیزاری میری و تنهام میذاری ا.ت نرو تنها امید من لطفا ترکم نکن(زانو میزنه و ا.ت رو بغلش میکنه و سرش رو میبوسه)
________________
جیمین: هیچ وقت دیگه این کارو نکن موجی کوچولو ی من تو تنها کسی هستی که من تو زندگیم دارم پدر و مادرت الان دارن با عشق کنار هم دیگه زندکی میکنن و به تو نگاه میکنن بیا و حداقل اونا رو ناراحت نکن اگه بری همه چی بد تر از این چیزی که هس میشه نرو تو رو خدا(بغلش میکنه و میزاره توی بغلش گریه کنه تا خالی شه)
_______________
تهیونگ: نه اخه دختر مگه عقلتو از دست دادی یا سرت به جایی خورده سرت تاب برداشته گوزو اخه اسکلی چیزی هستی والا خر که خر همچین گوهی که تو میخوریو نمی خوره بیا گمشو پایین تازه از تبقه اول میخوای خودتو بندازی نهایتا دستت بشکنه که من باید باز ازت نگهداری کنم بیا بیا پایین بابا سرم جررررررررررر خورد(تهیونگ جان بچه افسردگی داره نرین بهش خواهشا)
________________
جونگ کوک: ببین ا.تم قشنگم عریز ترین داراییم تو زندگیم کرا میخوای منو تنها کنی اکه میخواستی منو ترک کنی اصن چرا از اول اومدی من تو لاک خودم بودم داشتم توی تنهاییم میمردم ولی چرا تو اومدی اگه از اول میخواستی یه روزی منو ترک کنی میخواستی اصن نیای تو زندگیم حالا هم که اومدی دیگه حق رفتن نداری(میکشدش تو بغل خودش و یه بوسه روی گونه اش میذاره)
_______________
خب خب تموم نظراتتونو برام کامنت کنید در خواستی هاتون رو هم بگید❤⛓️🫂🥲🥀🙂
((وقتی پدر و مادرت فوت کردن و افسردگی گرفتی و میخوای خود*کشی کنی و اونا میفهمن))
نامجون: نمیفهمم با رفتن چیزی درست میشه باری از روی دوشت کم میشه یا پدر و مادرت خوشحال میشن اونا از اون بالا به تو نگاه میکنن ا.ت لطفا ناامیدشون نکن اونا هیچ وقت تو رو ترک نمیکنن اونا توی قلب جا دارن عزیزم(بغلش میکنه)
________________
جین: هییییییی هییییییی چرا میخوای این کارو بکنی ملا خیلی شاخی فک میکنی با خود*کشی چیزی درست میشه فقط منو ناراحت میکنی فقط تنها تر میشم شاید دیگه راحت بشی اما بخاطر اطرافیانت نرو چرا چرا میخوای بری منو تنها نزار لطفا ا.ت(و میره پیشونیش رو میبوسه)
________________
یونگی: ببین من خودم تمام این مشکلاتت رو درک میکنم من افسردگی داشتم رنجونده شدم طرد شدم ناراحت شدم ناامید شدم اما همیشه پرتویی از نور وجود داره چه کوچیک چه بزرگ بزار اینو بهت بگم ا.ت تو بزرگ ترین پرتوی نور من توی زندگی من بودی پس حالا بزار برات جبرانش کنم و یه پرتوی کوچیک نور تو زندگیت باشم!(میره و دستشو میگیره و بغلش میکنه)
_______________
جیهوپ: نه نه نه تو این کارو نمی کنی تو حق نداری منو ترک کنی مگه ما قول نداده بودیم همو ترک نکنیم مگه قرار نشد هر نشکلی پیش اوند تا اخرش کنار هم وایسیم حالا داری نیزاری میری و تنهام میذاری ا.ت نرو تنها امید من لطفا ترکم نکن(زانو میزنه و ا.ت رو بغلش میکنه و سرش رو میبوسه)
________________
جیمین: هیچ وقت دیگه این کارو نکن موجی کوچولو ی من تو تنها کسی هستی که من تو زندگیم دارم پدر و مادرت الان دارن با عشق کنار هم دیگه زندکی میکنن و به تو نگاه میکنن بیا و حداقل اونا رو ناراحت نکن اگه بری همه چی بد تر از این چیزی که هس میشه نرو تو رو خدا(بغلش میکنه و میزاره توی بغلش گریه کنه تا خالی شه)
_______________
تهیونگ: نه اخه دختر مگه عقلتو از دست دادی یا سرت به جایی خورده سرت تاب برداشته گوزو اخه اسکلی چیزی هستی والا خر که خر همچین گوهی که تو میخوریو نمی خوره بیا گمشو پایین تازه از تبقه اول میخوای خودتو بندازی نهایتا دستت بشکنه که من باید باز ازت نگهداری کنم بیا بیا پایین بابا سرم جررررررررررر خورد(تهیونگ جان بچه افسردگی داره نرین بهش خواهشا)
________________
جونگ کوک: ببین ا.تم قشنگم عریز ترین داراییم تو زندگیم کرا میخوای منو تنها کنی اکه میخواستی منو ترک کنی اصن چرا از اول اومدی من تو لاک خودم بودم داشتم توی تنهاییم میمردم ولی چرا تو اومدی اگه از اول میخواستی یه روزی منو ترک کنی میخواستی اصن نیای تو زندگیم حالا هم که اومدی دیگه حق رفتن نداری(میکشدش تو بغل خودش و یه بوسه روی گونه اش میذاره)
_______________
خب خب تموم نظراتتونو برام کامنت کنید در خواستی هاتون رو هم بگید❤⛓️🫂🥲🥀🙂
۱۵.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.