فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت ۲۰💜
ددی💜شوگره💜 اجباریه من 💜
سانامی:: وای اردک
جیمین:: نیم ساعته اینجاییم بیبی خوشگله نمخای بریم ساحل؟!
سانامی:: عه اون پشمک میفروشه
جیمین:: هوووفففف اوکی
جیمین رفت تا بزاش پشمک بگیره...
اونم شروع کرد سنگ پرت کردن سمت اردکای توی حوض بزرگ پارک🗿
چند مین بعد جیمین اومد
جیمین:: عهههه بچه نکن
سانامی:: یااااا دلم میخااااد😁😂
جیمین:: بندازمت تو اب؟! تازه یخه
سانامی:: جیمینا من پریودمااا🥺
جیمین:: بسه بسه بیا بگیر اینو کوفت کن
پشمکشو بهش داد و بهش خیره شد
سانامی:: پشمک میخای زل زدی بهم؟!
جیمین:: میخام یه دل سیر نگات کنم
سانامی:: راستی
جیمین:: جونم
سانامی:: خیلییی مهربون شدیاااا
جیمین:: حرفتو بزن
سانامی:: عااام ب اون دختره بگو هرچی من گفتمو گوش بده
جیمین:: یانگم؟! اصن وظیفش همینه
سانامی:: م..من میخام برگردیم خونه
جیمین:: چیی؟؟؟ یه ساعته اومدیم همش
سانامی:: بریم خببب
جیمین:: باشه چته خب
جیمین دستشو گرفت و بردش سمت ماشین
نشوندش داخل و خودشم رفت نشست پشت فرمون و راه افتادن سمت عمارت...
بیست مین بعد رسیدن...
سانامی پیاده شد و دووید داخل
ک با ینفر مواجه شد...
سانامی:: س..سلام
یانگم:: به به پرنسس پارک جیمین
سانامی:: م..من سانامیم
یانگم:: میدونم...چرا اینجوری با ورجه ورجه وارد میشی؟! خانم باش!
سانامی:: ه.. همینیه ک هست خ..خب من...
یانگم:: چرا لکنت گرفتی کیوت؟!
جیمین:: خیلی داری سوالای بی ربط میپرسی!
یانگم:: س..سلام جیم...عاقای پارک
جیمین:: اینجا حرف حرفه سانامیه هرچی گفت میگی چشم،حق نداری بهش بگی بالا چشِت ابرو،حد خودتو ب عنوان زیر دستش نگه میداری و وای بحالت اگ...سانامی برو تو اتاق تا بیام
سانامی تعجب کرده بود و بدون حرف رفت سمت اتاق و جیمین ادامه داد...
جیمین:: وای بحالت اگه بفهمم اذیت شده یا ازت ناراحته! ببین میدونی ک هرکاری میکنم و بی ارزش ترین چیز واسم جون ادماس...جز سانامی و یکی دوتایی دیگه ک اک بخامم همینارو میتونم بفرستم جهنم! پس مراقب باش
یانگم:: تموم شد؟! اوکیه جنابه پارک
جیمین:: خب برو دور کارات
بعدش جیمین رفت سمت اتاق
دستگیره رو کشید و درو باز کرد رفت داخل
جیمین:: چیزی شده؟!
سانامی:: زیر دلم...
جیمین:: بیا بغلم
جیمین رفت نشست رو تخت و سانامی رفت تو بغلش
بعدش دراز کشید و سانامیم رفت جفتش
و جیمین هی زیر دلشو ماساژش میداد...
سانامی:: یکم پایین تر
جیمین:: سپردم یانگم چیکارا کنه چیکارا نکنه نگران هم نباش
سانامی:: حس خوبی بهش ندارم یجوری نگا میکنه،جیمین چ ربطی ب طرز نگاهش داشت؟! چیزی نیست این یه بزدله کاری نمتونه کنه
سانامی:: اوکی...
❌اصکی ممنوع❌
پارت ۲۰💜
ددی💜شوگره💜 اجباریه من 💜
سانامی:: وای اردک
جیمین:: نیم ساعته اینجاییم بیبی خوشگله نمخای بریم ساحل؟!
سانامی:: عه اون پشمک میفروشه
جیمین:: هوووفففف اوکی
جیمین رفت تا بزاش پشمک بگیره...
اونم شروع کرد سنگ پرت کردن سمت اردکای توی حوض بزرگ پارک🗿
چند مین بعد جیمین اومد
جیمین:: عهههه بچه نکن
سانامی:: یااااا دلم میخااااد😁😂
جیمین:: بندازمت تو اب؟! تازه یخه
سانامی:: جیمینا من پریودمااا🥺
جیمین:: بسه بسه بیا بگیر اینو کوفت کن
پشمکشو بهش داد و بهش خیره شد
سانامی:: پشمک میخای زل زدی بهم؟!
جیمین:: میخام یه دل سیر نگات کنم
سانامی:: راستی
جیمین:: جونم
سانامی:: خیلییی مهربون شدیاااا
جیمین:: حرفتو بزن
سانامی:: عااام ب اون دختره بگو هرچی من گفتمو گوش بده
جیمین:: یانگم؟! اصن وظیفش همینه
سانامی:: م..من میخام برگردیم خونه
جیمین:: چیی؟؟؟ یه ساعته اومدیم همش
سانامی:: بریم خببب
جیمین:: باشه چته خب
جیمین دستشو گرفت و بردش سمت ماشین
نشوندش داخل و خودشم رفت نشست پشت فرمون و راه افتادن سمت عمارت...
بیست مین بعد رسیدن...
سانامی پیاده شد و دووید داخل
ک با ینفر مواجه شد...
سانامی:: س..سلام
یانگم:: به به پرنسس پارک جیمین
سانامی:: م..من سانامیم
یانگم:: میدونم...چرا اینجوری با ورجه ورجه وارد میشی؟! خانم باش!
سانامی:: ه.. همینیه ک هست خ..خب من...
یانگم:: چرا لکنت گرفتی کیوت؟!
جیمین:: خیلی داری سوالای بی ربط میپرسی!
یانگم:: س..سلام جیم...عاقای پارک
جیمین:: اینجا حرف حرفه سانامیه هرچی گفت میگی چشم،حق نداری بهش بگی بالا چشِت ابرو،حد خودتو ب عنوان زیر دستش نگه میداری و وای بحالت اگ...سانامی برو تو اتاق تا بیام
سانامی تعجب کرده بود و بدون حرف رفت سمت اتاق و جیمین ادامه داد...
جیمین:: وای بحالت اگه بفهمم اذیت شده یا ازت ناراحته! ببین میدونی ک هرکاری میکنم و بی ارزش ترین چیز واسم جون ادماس...جز سانامی و یکی دوتایی دیگه ک اک بخامم همینارو میتونم بفرستم جهنم! پس مراقب باش
یانگم:: تموم شد؟! اوکیه جنابه پارک
جیمین:: خب برو دور کارات
بعدش جیمین رفت سمت اتاق
دستگیره رو کشید و درو باز کرد رفت داخل
جیمین:: چیزی شده؟!
سانامی:: زیر دلم...
جیمین:: بیا بغلم
جیمین رفت نشست رو تخت و سانامی رفت تو بغلش
بعدش دراز کشید و سانامیم رفت جفتش
و جیمین هی زیر دلشو ماساژش میداد...
سانامی:: یکم پایین تر
جیمین:: سپردم یانگم چیکارا کنه چیکارا نکنه نگران هم نباش
سانامی:: حس خوبی بهش ندارم یجوری نگا میکنه،جیمین چ ربطی ب طرز نگاهش داشت؟! چیزی نیست این یه بزدله کاری نمتونه کنه
سانامی:: اوکی...
❌اصکی ممنوع❌
۴۴.۳k
۰۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.