فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت ۱۸💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
سانامی ویو:
وقتی جیمین توره تو صورتمو بالا زد حس عجیبی بهم دست داد...
لبخندی زدم و دستشو گرفتم و رفتیم سمت صندلیا...
چنتا از دوستای جیمین و رلاشون و شیومین و سانو فقط مهمونامون بودن
با این حال بازم کلی ذوق داشتم
الان حس مالکیت ب جیمین پیدا کردم و خودمو مال اون میدونم...
برگشتم ب جیمین نگاه کردم و یهو پریدم بغلش و چشامو بستم...
پرش زمانی
شب...
جیمین:: خب...میدونی پس فردا میرم،برای همین ازدواج سانو و شیومینو گذاشتم واسه فردا...الان فقط میخام باهم حرف بزنیم توهم بی بهونه و حرف گوش بده...
سانامی:: عااااااااااااااااااااااااااااااااااام...اوکی
جیمین:: خفه چرا انقد میکشی یه حرفیو
سانامی:: بگو بگو😂
جیمین:: اونجا ک برم باهات ارتباط برقرار میکنم،توهم جواب بده
سانامی:: چشم
جیمین:: شاید...
سانامی:: چی؟؟؟
جیمین:: شاید تا چند ماه اونجا باشم...
سانامی:: هااااا؟؟ ز..زیادههه
جیمین:: بیا از الان شروع😐گفتم شااااید
سانامی:: یعنی شاید زودتر بیای؟!
جیمین:: شایدم دیرتر😐
سانامی:: این چ کاریه تو بعد خیلی بامن خوب شدی منو وابسته خودت کردی همسرم شدی مراقبم بودی و خیلی چیزای دیگه الان میگی شاید بری تا چندین ماه نباشی؟؟
جیمین:: لطفا بس کن تو آدم نیستی بات حرف بزنم بقیه حرفارو ولش
سانامی:: ازت متنفرم حتی درکم نمیکنی😭
سانامی پاشد و از اتاق زد بیرون...
جیمین مشتی ب تخت زد و دراز کشید
جیمین:: ای خدا چیکارت کنم...
...................................................................
سانو:: بخدا هیجا نیست
شیومین:: آب شده رفته تو زمین
جیمین:: یعنی میخاین بگین از عمارت زده بیرون؟؟؟
سانو:: شاید
جیمین:: زندش نمیزارم
سانو:: عه ارباب😐
شیومین:: پیداش میشه خودش میاد
جیمین:: سانو قبلا ک دعوا میکردین اگه قهر میکرد و...کجا میرفت؟!
سانو:: قهر؟! معمولا دعوامون تموم نمیشد ک ب دستورتون شیومین پرتمون میکرد تو زیر زمین
شیومین:: زیر زمین!
سانو:: م..ممکنه اونجا باشه؟!
جیمین:: خودم میرم بگردم
جیمین رفت سمت زیر زمین درشو باز کرد و رفت داخل...
اطرافو نگاه کرد ندیدش...
خاست برگرده ک دید پشت در نشسته و داره گریه میکنه...
جیمین:: نچ..نچ..نچ خانمه متاهل و پرنسس عمارت جیمینو...
سانامی:: برو
جیمین:: ب درستی میگم پاشو اگه نیومدی جوری ک هیچکدوممون دوس نداریم باهات برخورد میکنم!
سانامی پاشد و سرش پایین بود
جیمین دستشو گذاشت زیر چونشو سرشو آورد بالا
اشکاشو پاک کرد و آروم بغلش کرد
جیمین:: همچی درست میشه نگران نباش
سانامی:: منتظرت میمونم
جیمین:: بریم؟!
سانامی:: اوهوم
جیمین بغلش کرد و بردش بیرون
شیومین:: اینااش😐😂
سانو:: خاااک
سانامی سرشو از تو گردن جیمین هم در نمیاورد...
جیمین بردش داخل و رفتن تو اتاق
جیمین:: فردا مراسم ازدواج شیومین و سانوه...شامتو ک خوردی الآنم بگیر بکپ،راستی پریود شدی؟!
سانامی:: حییی از کجا میدونی آره دقیقا بعد عروسی
جیمین:: سر شانس من،پ فک کردی چرا بفاک نرفتی این چند روزه؟! خاستم تو عروسی سالم راه بری...الآنم...هعف،بگیر بخاب
سانامی:: شب بخیر...ع..عش...عااامممم شب بخیر عشقم!
سانامی زودی رفت زیر پتو و چیزی نگفت
جیمین:: شبت بخیر...
❌اصکی ممنوع❌
پارت ۱۸💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
سانامی ویو:
وقتی جیمین توره تو صورتمو بالا زد حس عجیبی بهم دست داد...
لبخندی زدم و دستشو گرفتم و رفتیم سمت صندلیا...
چنتا از دوستای جیمین و رلاشون و شیومین و سانو فقط مهمونامون بودن
با این حال بازم کلی ذوق داشتم
الان حس مالکیت ب جیمین پیدا کردم و خودمو مال اون میدونم...
برگشتم ب جیمین نگاه کردم و یهو پریدم بغلش و چشامو بستم...
پرش زمانی
شب...
جیمین:: خب...میدونی پس فردا میرم،برای همین ازدواج سانو و شیومینو گذاشتم واسه فردا...الان فقط میخام باهم حرف بزنیم توهم بی بهونه و حرف گوش بده...
سانامی:: عااااااااااااااااااااااااااااااااااام...اوکی
جیمین:: خفه چرا انقد میکشی یه حرفیو
سانامی:: بگو بگو😂
جیمین:: اونجا ک برم باهات ارتباط برقرار میکنم،توهم جواب بده
سانامی:: چشم
جیمین:: شاید...
سانامی:: چی؟؟؟
جیمین:: شاید تا چند ماه اونجا باشم...
سانامی:: هااااا؟؟ ز..زیادههه
جیمین:: بیا از الان شروع😐گفتم شااااید
سانامی:: یعنی شاید زودتر بیای؟!
جیمین:: شایدم دیرتر😐
سانامی:: این چ کاریه تو بعد خیلی بامن خوب شدی منو وابسته خودت کردی همسرم شدی مراقبم بودی و خیلی چیزای دیگه الان میگی شاید بری تا چندین ماه نباشی؟؟
جیمین:: لطفا بس کن تو آدم نیستی بات حرف بزنم بقیه حرفارو ولش
سانامی:: ازت متنفرم حتی درکم نمیکنی😭
سانامی پاشد و از اتاق زد بیرون...
جیمین مشتی ب تخت زد و دراز کشید
جیمین:: ای خدا چیکارت کنم...
...................................................................
سانو:: بخدا هیجا نیست
شیومین:: آب شده رفته تو زمین
جیمین:: یعنی میخاین بگین از عمارت زده بیرون؟؟؟
سانو:: شاید
جیمین:: زندش نمیزارم
سانو:: عه ارباب😐
شیومین:: پیداش میشه خودش میاد
جیمین:: سانو قبلا ک دعوا میکردین اگه قهر میکرد و...کجا میرفت؟!
سانو:: قهر؟! معمولا دعوامون تموم نمیشد ک ب دستورتون شیومین پرتمون میکرد تو زیر زمین
شیومین:: زیر زمین!
سانو:: م..ممکنه اونجا باشه؟!
جیمین:: خودم میرم بگردم
جیمین رفت سمت زیر زمین درشو باز کرد و رفت داخل...
اطرافو نگاه کرد ندیدش...
خاست برگرده ک دید پشت در نشسته و داره گریه میکنه...
جیمین:: نچ..نچ..نچ خانمه متاهل و پرنسس عمارت جیمینو...
سانامی:: برو
جیمین:: ب درستی میگم پاشو اگه نیومدی جوری ک هیچکدوممون دوس نداریم باهات برخورد میکنم!
سانامی پاشد و سرش پایین بود
جیمین دستشو گذاشت زیر چونشو سرشو آورد بالا
اشکاشو پاک کرد و آروم بغلش کرد
جیمین:: همچی درست میشه نگران نباش
سانامی:: منتظرت میمونم
جیمین:: بریم؟!
سانامی:: اوهوم
جیمین بغلش کرد و بردش بیرون
شیومین:: اینااش😐😂
سانو:: خاااک
سانامی سرشو از تو گردن جیمین هم در نمیاورد...
جیمین بردش داخل و رفتن تو اتاق
جیمین:: فردا مراسم ازدواج شیومین و سانوه...شامتو ک خوردی الآنم بگیر بکپ،راستی پریود شدی؟!
سانامی:: حییی از کجا میدونی آره دقیقا بعد عروسی
جیمین:: سر شانس من،پ فک کردی چرا بفاک نرفتی این چند روزه؟! خاستم تو عروسی سالم راه بری...الآنم...هعف،بگیر بخاب
سانامی:: شب بخیر...ع..عش...عااامممم شب بخیر عشقم!
سانامی زودی رفت زیر پتو و چیزی نگفت
جیمین:: شبت بخیر...
❌اصکی ممنوع❌
۴۹.۳k
۳۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.