🎀🍃 زیــنـبـیــــون🍃🎀
🎀🍃 #زیــنـبـیــــون🍃🎀
📚 #تغییر_دید!
🍀روزی مرد نابینایی روی پلههای ساختمانی نشسته و تابلویی را در کنار ظرفی قرار داده بود📋
♉روی تابلو خوانده می شد:👇👇
❌«من کور هستم، لطفا کمک کنید.»❌
✳شخصی از کنار او می گذشت، نگاهی به او انداخت فقط چند سکه💰در داخل ظرف مرد نابینا بود.😕
او چند سکه💰 داخل ظرف انداخت و بدون اینکه از مرد نابینا اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن رو برگرداند و متن دیگری را روی آن نوشت📝 و تابلو را کنار پای او گذاشت و رفت.🚶♂🚶♂
✴عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و دید که ظرف مرد نابینا پر از سکه💰و اسکناس💵 شده است.
♌مرد نابینا از صدای قدمها او را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید بر روی آن چه نوشته است؟⁉⁉
🔆وی جواب داد:
چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم
که؛ امروز بهار🍃🌸🍃 است ولی من نمیتوانم آن را ببینم!
#اَللهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم
🎀🍃 #زیــنـبـیــــون🍃🎀
سروش👈
🆔http://sapp.ir/zynbion
هورسا👇
🆔https://www.hoorsa.com/zynbion
📚 #تغییر_دید!
🍀روزی مرد نابینایی روی پلههای ساختمانی نشسته و تابلویی را در کنار ظرفی قرار داده بود📋
♉روی تابلو خوانده می شد:👇👇
❌«من کور هستم، لطفا کمک کنید.»❌
✳شخصی از کنار او می گذشت، نگاهی به او انداخت فقط چند سکه💰در داخل ظرف مرد نابینا بود.😕
او چند سکه💰 داخل ظرف انداخت و بدون اینکه از مرد نابینا اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن رو برگرداند و متن دیگری را روی آن نوشت📝 و تابلو را کنار پای او گذاشت و رفت.🚶♂🚶♂
✴عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و دید که ظرف مرد نابینا پر از سکه💰و اسکناس💵 شده است.
♌مرد نابینا از صدای قدمها او را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید بر روی آن چه نوشته است؟⁉⁉
🔆وی جواب داد:
چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم
که؛ امروز بهار🍃🌸🍃 است ولی من نمیتوانم آن را ببینم!
#اَللهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم
🎀🍃 #زیــنـبـیــــون🍃🎀
سروش👈
🆔http://sapp.ir/zynbion
هورسا👇
🆔https://www.hoorsa.com/zynbion
۸.۶k
۰۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.