رمان رئیس جذاب من

🔮رمان رئیس جذاب من 🔮
Part34
تقه ایی به در زدم که مریم خانم گفت بفرما که رفتم تو که گفت
چیزی شده آیناز
بااسترس گفتم
نه آره وایی نمیدونم
بالبخند گفت بگو دخترم استرس نداشته باش کاری داری
امدم جوابتونو بدم
خب
جوابم مثبته
چی واقعا ممنونم دخترم
اما شرط دارم
ابروی بالا انداختو و گفت
چی
اینکه بهم بی احترامی نشه و همه باید بدونند من عروس شمام
بالبخند گفت
دخترم از اولم قرار بود اینطوری شه با مانی هم حرف میزنم و کارای طلاقم انجام میدیم
ممنون من دیگه برم به کارام برسم
داشتم میرفتم که گفت صبر کن
جان
تو دیگه قرار نیست کار کنی و به خدمتکار میگم وسیله هاتو ببره اتاق مانی و فردا عقد کنید
چشم
رفتم بیرون که مانا رو دیدم
بالبخند گفت
سلام زنداداش
یاتعجب نگاش کردم که گفت
من میدونم و خیلی خوشحالم
با خجالت نگاش کردم که با خنده گفت
اوه اوه چه خجالتیم میکشه
#مانی
داشتم از شرکت میزدم بیرون که دیدم گوشیم زنگ خورد مامان بود
جانم
جانت بی بلا پسر کجایی
تازه از شرکت اومدم بیرون دارم میام
اهان پسر باشه کاری نداری
ابروی بالا انداختم و و گفتم
چیزی شده
نه بیا میفهمی و قطع کرد
وا
رسیدم خونه کخ دیدم همه دورهم جمع هستند حتی آیناز
رفتم نشستم و گفت
اینجا چخبره
بابا گفت
پسرم یادته واسیه پروژت باید متاهل باشی
اوهم
امم مامانت با آیناز جان صحبت کرده و گفته و آینازم قبول کرده
بابهت گفتم
چییی یعنی چیی آیناز خودت میفهمی میگی
ت...تو خودت شوهر داری
طلاق میگیرم میخوام ازش انتقام تمام کارایی که برام انجام داده رو بگیرم
روبه آیناز گفتم
دیدگاه ها (۰)

🔮رمان رئیس جذاب من 🔮 Part35میشه بیایی اتاقم حرف بزنیم که آین...

https://abzarek.ir/service-p/msg/2242946هر حرفی دارید بگید و...

🎀🧸رمان پسر دایی من 🎀🧸Part40#نفس چشمامو باز کردم که دیدم تو ب...

🔮رمان رئیس جذاب من 🔮 Part 33زینب گفت ببخشید دیگه تکرار نمیشه...

های گایز، ببخشید پارت نذاشتم، امتحان ریاضی دارمممم🌚P8: mansi...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط