اون مهربونه .. پارت: ۸
ساعت ۷ صبح در هنرستان توکیو جوجوتسو *
ساتورو از خواب بیدار شد و مثل همیشه با قیافه اخم کرده از خواب بیدار شد و موهاش پف کرده بود و کلا بهم ریخته بود .
رامنی که ا/ت براش خریده بود رو باز کرد و داخلش آب جوش ریخت و بعد از چند دقیقه رامن آماده شد و شروع به خوردن کرد .
بعد از صبحانه رفت جلوی آینه و موهاش رو شونه زد و تازه متوجه شد که با شلوارک و بدون تیشرت خوابیده ، چیز زیاد عجیبی نبود همیشه همینجوری میخوابید
لباس فرم جوجوتسو رو پوشید و عینکش رو زد و پوفی زیر لب کشید و از اتاق اومد بیرون تا دوباره بره داخل اون کلاس مزخرف بشینه و به حرف های معلم جدیدش گوش کنه
ساتورو وارد کلاس شد و روی صندلی نشست و نگاهی به میز کناریش انداخت و پسر مو مشکی رو دید که انگار مثل گوجو از حرف های مزخرف معلم خوشش نمی اومد
ساتورو اروم و با متلک زمزمه کرد: مزخرف میگه درسته؟
پسر مو مشکی پوزخندی چشم بسته زد و گفت: بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی ..
داره چرت و پرت میگه
ساتورو گفت: من گوجو ساتورو هستم و تو؟
پسر مو مشکی گفت: گتو سوگورو..
معلم گفت: خب فهمیدید؟
ساتورو: چیو؟
گتو : سوال منم همین بود
معلم صورتش از عصبانیت سرخ شد و گفت: برید بیرون!! بعدا با تو یکی کار دارم گوجو ساتورو
هر دو پسر با پوزخند از کلاس خارج شدند و بلند بلند قهقهه زدند ، گتو گفت: خیلی خوب بود بلاخره از شر این کلاس راحت شدم
معلم از کلاس با عصبانیت اومد بیرون و گفت : تو یکی دنبال من بیا !
ساتورو با پوزخند دنبال اون مرد بی اعصاب رفت
در یه اتاق رو با شدت باز کرد ا/ت داخل اتاق نشسته بود و با این رفتار و عصبانیت معلم تعجب کرد و گفت: آقای ساکاماچی چیزی شده؟ چرا گفتید من بیام اینجا ؟
ساتورو که واقعا حالا عصبانی بود و میخواست گردن معلمش رو بشکونه به ا/ت گفت: سنسه بخاطر یه موضوع مزخرف
یاگا گفت: دقیقا مشکل منم همینه ساتورو اصلا هیچی از ادب و احترام نمیفهمه خانم
ا/ت !!!
ا/ت ابرویی بالا انداخت و گفت : همین؟ بخاطر همین به من زنگ زدید بیام اینجا
یاگا میخواست ادامه بده که ا/ت با لحن تمسخر آمیز گفت: خدا بندگانش رو شفا بده
از اتاق رفت بیرون
ساتورو از شدت خنده لب هاش میلرزید و سعی میکرد جلوی خندشو بگیره
از اتاق اومد بیرون و بدون اینکه به یاگا اهمیتی بده به ا/ت گفت: سنسه الان باید تشکر کنم ؟
ا/ت خندید و گفت: نه ، نیازی نیست ببینم دوست پیدا کردی؟
ساتورو خندید و گفت: اره پیدا کردم ، فکر کنم مثل خودم باشه
ا/ت خنده ای کرد و گفت: خب پسر کوچولو موفق باشی من باید برم کار دارم
ساتورو خندید و گفت: جانه! بازم بهم سر بزن من به تنهایی عادت ندارم خودت که میدونی سنسه..
ا/ت گفت: باشه فردا میام !
ساتورو از خواب بیدار شد و مثل همیشه با قیافه اخم کرده از خواب بیدار شد و موهاش پف کرده بود و کلا بهم ریخته بود .
رامنی که ا/ت براش خریده بود رو باز کرد و داخلش آب جوش ریخت و بعد از چند دقیقه رامن آماده شد و شروع به خوردن کرد .
بعد از صبحانه رفت جلوی آینه و موهاش رو شونه زد و تازه متوجه شد که با شلوارک و بدون تیشرت خوابیده ، چیز زیاد عجیبی نبود همیشه همینجوری میخوابید
لباس فرم جوجوتسو رو پوشید و عینکش رو زد و پوفی زیر لب کشید و از اتاق اومد بیرون تا دوباره بره داخل اون کلاس مزخرف بشینه و به حرف های معلم جدیدش گوش کنه
ساتورو وارد کلاس شد و روی صندلی نشست و نگاهی به میز کناریش انداخت و پسر مو مشکی رو دید که انگار مثل گوجو از حرف های مزخرف معلم خوشش نمی اومد
ساتورو اروم و با متلک زمزمه کرد: مزخرف میگه درسته؟
پسر مو مشکی پوزخندی چشم بسته زد و گفت: بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی ..
داره چرت و پرت میگه
ساتورو گفت: من گوجو ساتورو هستم و تو؟
پسر مو مشکی گفت: گتو سوگورو..
معلم گفت: خب فهمیدید؟
ساتورو: چیو؟
گتو : سوال منم همین بود
معلم صورتش از عصبانیت سرخ شد و گفت: برید بیرون!! بعدا با تو یکی کار دارم گوجو ساتورو
هر دو پسر با پوزخند از کلاس خارج شدند و بلند بلند قهقهه زدند ، گتو گفت: خیلی خوب بود بلاخره از شر این کلاس راحت شدم
معلم از کلاس با عصبانیت اومد بیرون و گفت : تو یکی دنبال من بیا !
ساتورو با پوزخند دنبال اون مرد بی اعصاب رفت
در یه اتاق رو با شدت باز کرد ا/ت داخل اتاق نشسته بود و با این رفتار و عصبانیت معلم تعجب کرد و گفت: آقای ساکاماچی چیزی شده؟ چرا گفتید من بیام اینجا ؟
ساتورو که واقعا حالا عصبانی بود و میخواست گردن معلمش رو بشکونه به ا/ت گفت: سنسه بخاطر یه موضوع مزخرف
یاگا گفت: دقیقا مشکل منم همینه ساتورو اصلا هیچی از ادب و احترام نمیفهمه خانم
ا/ت !!!
ا/ت ابرویی بالا انداخت و گفت : همین؟ بخاطر همین به من زنگ زدید بیام اینجا
یاگا میخواست ادامه بده که ا/ت با لحن تمسخر آمیز گفت: خدا بندگانش رو شفا بده
از اتاق رفت بیرون
ساتورو از شدت خنده لب هاش میلرزید و سعی میکرد جلوی خندشو بگیره
از اتاق اومد بیرون و بدون اینکه به یاگا اهمیتی بده به ا/ت گفت: سنسه الان باید تشکر کنم ؟
ا/ت خندید و گفت: نه ، نیازی نیست ببینم دوست پیدا کردی؟
ساتورو خندید و گفت: اره پیدا کردم ، فکر کنم مثل خودم باشه
ا/ت خنده ای کرد و گفت: خب پسر کوچولو موفق باشی من باید برم کار دارم
ساتورو خندید و گفت: جانه! بازم بهم سر بزن من به تنهایی عادت ندارم خودت که میدونی سنسه..
ا/ت گفت: باشه فردا میام !
۴.۵k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.