با تمام خستگیش خودشو رو تخت پرتسیگارشو روشن کرد و برای
با تمام خستگیش خودشو رو تخت پرت،سیگارشو روشن کرد و برای بار هزارم گوشیشو چک کرد بعد از اینکه مطمعن شد هیچ چیز جالبی تو گوشی پیدا نمیکنه اونو به جای نامعلومی پرت کرد؛ سیگارشو خاموش کرد و دستشو گزاشت زیر سرش سمت پاتختی برگشت به تصویر توی قاب خیره شد . دیگه حتی باورش نمیشد اون تصویر قبلا اتفاق افتاده دیگه هیچی باورش نمیشد خیلی خسته بود خسته از اینکه احساسشو پنهان میکرد خسته از اینکه تظاهر میکرد براش مهم نیست خسته از اینکه بغضشو نگه داشته بود یه وقت نشکنه . به آسمون نگاه کرد و به صدای برخورد بارون به بالکون گوش کرد حتی آسمونم براش گریه میکرد ... دقیقه ای بعد سوزشی رو تو چشمام حس کرد ثانیه ای طول نکشید که بغض چند ماهش شکست به سمت بالکون رفت و به درش تکیه داد : ابر قشنگم ماه من رفته تو چرا داری گریه میکنی؟ میگن ابرا میتونن همه جا برن میری پیش پریزاد من؟ میخوام یه چیزی بهش بگی بهش بگو زندگیمو میدم یه بار دیگه فقط از دور ببینمش بگو جونی دیگه برارم نمونده بگو دارم نابود میشم . بهش بگو دیوانه وار عاشقشم بهش بگو اگه بیاد قول میدم سیگارو میزارم کنار بگو مگه میشه تو رو داشته باشم و نیازی به این کوفتی باشه ؟. چشماش دیگه توان باز بودن نداشتن آروم پلکاشو بست و آخرین حرفشو زیر لب زمزمه کرد : بهش بگو یه امشبو بیاد به خوابم و انگار ابر واقعا این کارو کرده بود چون لیلی به خواب مجنون اومد
-----------------------------------
سلام قندام:)
بعد از خیلیییییییی وقت یه تکپارتی مزخرف چطوره؟
-----------------------------------
سلام قندام:)
بعد از خیلیییییییی وقت یه تکپارتی مزخرف چطوره؟
- ۴.۱k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط