چه شبی ستشب شب. انجماد به تن تاریکی پیچیده ستنور، در راهروی سیم مسی زندانی ست. چه شبی استهمه ی ساعت ها را خواهم خوردعقربک ها رااستخوان هایش راو شما، و شماو..، تو، دیوارش را. و..، تو همو تو.