چه شبی ست

چه شبی ست
شب شب.
انجماد به تن تاریکی پیچیده ست
نور، در راهروی سیم مسی زندانی ست.

چه شبی است
همه ی ساعت ها را خواهم خورد
عقربک ها را
استخوان هایش را
و شما، و شما
و..، تو، دیوارش را.
و..، تو هم
و تو.
دیدگاه ها (۰)

➰عشق بر شانه‌ی هم چيدنِ چندين سنگ استگاه می‌ماند و ناگاه به ...

گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنمبه پريشانى گيسوى تو سوگند نشد

➰نگاه دار دلی را ، که‌ برده‌ای ؛به نگاهی ...!👤

دوستت دارمو عشق تو از نامم می تراودمثل شیره ی تک درختی مجروح...

خون آگین خویشتناینجا در تالار شکستهٔ اینه هامن با چشمان خودم...

افتخار ربوده شدننور ماه به آرامی به جای جای راهروی بزرگ می‌ت...

داری سوپرایزم رو خراب میکنی..!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط