اهوی من
اهوی من
پارت۷
ارسلان گفت وقتی منو اورده بوده روستا منو یک هفته به قبرستان برده بوده هیچکس نفهمید که منو چیکار کردن یا چرا منو برده قبرستون
شب شده بود خیلی خسته شده بودیم نمدونم ارسلان موقع ک بهش گفتم خواستگار دارم بهم ریخته بود حالش خوب نبود بی قراری میکرد
ما رسیدیم خونه کلی سوال از عمه ام کردم ولی خب اون جواب ها هیچ کمکی بهم نمکرد حالم خیلی بد شده بود سردرد هام بیشتر شده بود همیش حس میکردم یکی داره نگام میکنه خیلی حس بدی بود
شب با حالم بدم یک جوری خوابم برد
صبح که بلند شدم متوجه شدم یکی منو از پشت بغل کرده و سرشو تو گردنم برده سفت بغلم کرده بود کلی دست پا زدم دستشو وا کرد دیدم ارسلانه،امدم جیغ بزنم ک جلوی دهنمو گرفت
علامت ارسلان
علامت اهو-
هیچی نگو اهو بهت توضیح میدم
(اهو:داشتم دست پا میزدم ک سرمو تکون دادم گفتم باشه)
-تو اینجا چیکار میکنی ها
دیشب داشتم دیوونه میشدم ک تو خواستگار داری نمتونستم هیچ کاری نکنم
-به تو ربطی نداره ک من خواستگار دارم یا نه منم چون بهت گفتم چون ک ترو به چشم برادرم نگا میکنم
تو غلط میکنی منو به چشم برادر نگاه میکنی من دوست دارم اهو خیلی تو با من باشی قول میدم خوشبختت کنم اهو مال من میشی؟
-با این حرفش قفل کرده بودم
همنجور ک داشتم فکر میکردم یک لحظه چشم هام بسته شد و وقتی باز کردم دیدم ک...................
پارت۷
ارسلان گفت وقتی منو اورده بوده روستا منو یک هفته به قبرستان برده بوده هیچکس نفهمید که منو چیکار کردن یا چرا منو برده قبرستون
شب شده بود خیلی خسته شده بودیم نمدونم ارسلان موقع ک بهش گفتم خواستگار دارم بهم ریخته بود حالش خوب نبود بی قراری میکرد
ما رسیدیم خونه کلی سوال از عمه ام کردم ولی خب اون جواب ها هیچ کمکی بهم نمکرد حالم خیلی بد شده بود سردرد هام بیشتر شده بود همیش حس میکردم یکی داره نگام میکنه خیلی حس بدی بود
شب با حالم بدم یک جوری خوابم برد
صبح که بلند شدم متوجه شدم یکی منو از پشت بغل کرده و سرشو تو گردنم برده سفت بغلم کرده بود کلی دست پا زدم دستشو وا کرد دیدم ارسلانه،امدم جیغ بزنم ک جلوی دهنمو گرفت
علامت ارسلان
علامت اهو-
هیچی نگو اهو بهت توضیح میدم
(اهو:داشتم دست پا میزدم ک سرمو تکون دادم گفتم باشه)
-تو اینجا چیکار میکنی ها
دیشب داشتم دیوونه میشدم ک تو خواستگار داری نمتونستم هیچ کاری نکنم
-به تو ربطی نداره ک من خواستگار دارم یا نه منم چون بهت گفتم چون ک ترو به چشم برادرم نگا میکنم
تو غلط میکنی منو به چشم برادر نگاه میکنی من دوست دارم اهو خیلی تو با من باشی قول میدم خوشبختت کنم اهو مال من میشی؟
-با این حرفش قفل کرده بودم
همنجور ک داشتم فکر میکردم یک لحظه چشم هام بسته شد و وقتی باز کردم دیدم ک...................
۶.۲k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.