اهوی من
اهوی من
پارت ۸
چشامو ک وا کردم دیدم ارسلان نیست بلند شدم همه جارو گشتم ولی خبری ازش نبود استرس گرفته بودم
یعنی کجا رفته بود
اهو:ارسلان کجایی اذیتم نکن بیا ارسلان بیا
هرچی صداش زدم جواب نداد انگار اب شده بود رفت بود تو زمین رفتم پایین پیش عمه ام
علامت عمه+
علامت اهو-
-عمه ارسلان نیست
+وا الان میاد دیگ جای نرفته
-نه واقعا نیست
+یعنی چی توضیح بده
همه چیزو بهش توضیح دادم و با عمه ارمان کل روستا رو گشتیم ولی پیدا نشد
ما هم قرار شد بریم شهر مامانم زنگ بوده ک خواستگار ها زنگ زدن گفتن چیشد کی جوابمو میگین
عمه رو با خودمون اوردیم اخه تنها بود قرار شد بریم شهر اونجا هم دنبالش بگردیم.
ما بعد از ۲ ساعت رسیدیم شهر
رفتیم خونه خیلی دلم پر بود رفتم پیش مامانم یک عالمه گریه کردم دیگ واقعا خسته شده بودم یعنی الان ارسلان کجا بود
(دوروزبعد)
بعد از دو روز من جوابمو به خواستگار ها گفتم جوابم مثبت بود قرار شد برای قرار عقد امشب بیاین خونمون عمه ام خیلی گریه میکرد ارسلان پیدا نشده بود،منم نمخواستم ک عروس بشم میخواستم وقتی ارسلان پیدا شد بعد ازدواج کنم ولی انگار نمشد انگار یکی نمذاشت ک من جواب نه بگم یا نمزاشت از این خواستگار بگذرم
شب شد خواستگار یعنی اراد با مامانش والبته با خواهرش امدن،همنجور ک داشتن مهره تعیین میکردن نگاه سنگین اراد هم داشت اذیتم میکرد و از اون طرف گم شدن ارسلان
علامت اراد+
علامت اهو-
+ببخشید من میتونم با اهو خانوم بریم یک دوری بزنیم یک بستنی بخوریم
بابااهو:باشه اشکال نداره ولی زود بیاین
امدم مخالفت کنم ک دهنمو وا کردم اراد تا منو نگا کرد انگار دهنم قفل شد نمفهمیدم یعنی پسر رو من قدرت داره اخه منو میتونه کنترل کنه........
پارت ۸
چشامو ک وا کردم دیدم ارسلان نیست بلند شدم همه جارو گشتم ولی خبری ازش نبود استرس گرفته بودم
یعنی کجا رفته بود
اهو:ارسلان کجایی اذیتم نکن بیا ارسلان بیا
هرچی صداش زدم جواب نداد انگار اب شده بود رفت بود تو زمین رفتم پایین پیش عمه ام
علامت عمه+
علامت اهو-
-عمه ارسلان نیست
+وا الان میاد دیگ جای نرفته
-نه واقعا نیست
+یعنی چی توضیح بده
همه چیزو بهش توضیح دادم و با عمه ارمان کل روستا رو گشتیم ولی پیدا نشد
ما هم قرار شد بریم شهر مامانم زنگ بوده ک خواستگار ها زنگ زدن گفتن چیشد کی جوابمو میگین
عمه رو با خودمون اوردیم اخه تنها بود قرار شد بریم شهر اونجا هم دنبالش بگردیم.
ما بعد از ۲ ساعت رسیدیم شهر
رفتیم خونه خیلی دلم پر بود رفتم پیش مامانم یک عالمه گریه کردم دیگ واقعا خسته شده بودم یعنی الان ارسلان کجا بود
(دوروزبعد)
بعد از دو روز من جوابمو به خواستگار ها گفتم جوابم مثبت بود قرار شد برای قرار عقد امشب بیاین خونمون عمه ام خیلی گریه میکرد ارسلان پیدا نشده بود،منم نمخواستم ک عروس بشم میخواستم وقتی ارسلان پیدا شد بعد ازدواج کنم ولی انگار نمشد انگار یکی نمذاشت ک من جواب نه بگم یا نمزاشت از این خواستگار بگذرم
شب شد خواستگار یعنی اراد با مامانش والبته با خواهرش امدن،همنجور ک داشتن مهره تعیین میکردن نگاه سنگین اراد هم داشت اذیتم میکرد و از اون طرف گم شدن ارسلان
علامت اراد+
علامت اهو-
+ببخشید من میتونم با اهو خانوم بریم یک دوری بزنیم یک بستنی بخوریم
بابااهو:باشه اشکال نداره ولی زود بیاین
امدم مخالفت کنم ک دهنمو وا کردم اراد تا منو نگا کرد انگار دهنم قفل شد نمفهمیدم یعنی پسر رو من قدرت داره اخه منو میتونه کنترل کنه........
۴.۲k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.