اهوی من
اهوی من
پارت۶
علامت ارمان×
علامت اهو-
علامت عمه اهو
درخونشون زدیم
سلاممم خوشگل هایی من
-سلام عمه
×سلام
بیایین تو چرا وایستادین قربونت برم چقدر بزرگ شدین
-مرسی
چرا باباتون مامانتون نیومدن؟
-کار داشتن ماهم برای یک کاری امدیم اینجا
۲ ساعت بعد
بعد از کلی حرف زدن توضیح دادن موضوع عمه ام خیلی تعجب کرد گفت خودم کمکت میکنم من به ارسلان میگم ک کمکتون کنه
(ارسلان پسر عمه اهو هست)
(ارسلان)
امروز خیلی خوشحال بودم چون قرار بود کسی ک از بچگی دوسش داشتم بیاد اهو دختری ک از دور همیشه نگاش میکردم بخاطر اون به شهر رفتم ک بتونم همیشه بیبینمش همیشه به باباش پول میدادم به خانوادشون بدون اینک بدونن من کی هستم بهشون کمک میکردم امروز زودتر کارهام تموم شد سر زمین برای همین باعجله رفتم به سمت خونه امدم در خونه وا کردم رفتم داخل
علامت ارسلان
علامت اهو×
علامت ارمان÷
سلام دختر دایی سلام پسر دایی
×سلام (باخجالت)
÷سلام اقا ارسلان گل چقدر بزرگ شدی
نه ک تو بزرگ نشدی
بعد کلی حرف زدن نهار خوردن قرار شد ارسلان مارو به سرقبر مادربزرگمون ببره ارسلان میگفت ک جنازشو روی یکی از مترسک ها پیدا کردن کلاغ ها گوشتشو خورده بودن اونم بعد از یک ماه
(ارسلان)
بعد از نهار اهو ارمان بردم سرقبر مادربزرگ دلم میخواست به اهو بگم ک دوسش دارم بگم ک دنبالشم ولی ولی یک حسی میگفت الان وقتش نیست
×ارسلان
جانم یعنی بله
اهو با خجالت سرمو انداختم پایین
×میگم اگه یک کاری بخوام ازت برام انجام میدی
چرا ک نه
×اول میخوام بیبینم مادربزرگم چیکار کرده ک من گریه هام بند امد
و یک کار دیگ ک میخوام بین منو تو باشه
باشه چی کاری
×بشین تا بهت بگم
اونجا یک نیمکت بود نشستیم
×یک خواستگار برام امده درظاهر پسر خوبی بود بابام ک خودت میدونی دنبال پول پسره هم پولداره داداشم به اندازه خودش تحقیق کرده ولی میخوام تو برام تحقیق کنی میخوام خیالم ازش راحت بشه عمه گفت میایی شهر پس میش برام این کارو انجام بدی
(ارسلان)
وقتی این حرف زد انگار قلبم وایستاد من اهو رو خیلی دوست دارم اگه ازدواج کنه چی باید یک کاری میکردم ک اون پسر پشیمون میشد
باشه اهو برات میرم تحقیق میکنم
(اهو)
به سمتش رفتم بغلش کردم تعجب کرد ولی توجه نکردم بغلش کردم بلند شدم
ارسلان گفت ک وقتی بچه بوده مادربزرگ منو به زیر زمین خونشون برده گفت یادش ک منو به...........
.....
پارت۶
علامت ارمان×
علامت اهو-
علامت عمه اهو
درخونشون زدیم
سلاممم خوشگل هایی من
-سلام عمه
×سلام
بیایین تو چرا وایستادین قربونت برم چقدر بزرگ شدین
-مرسی
چرا باباتون مامانتون نیومدن؟
-کار داشتن ماهم برای یک کاری امدیم اینجا
۲ ساعت بعد
بعد از کلی حرف زدن توضیح دادن موضوع عمه ام خیلی تعجب کرد گفت خودم کمکت میکنم من به ارسلان میگم ک کمکتون کنه
(ارسلان پسر عمه اهو هست)
(ارسلان)
امروز خیلی خوشحال بودم چون قرار بود کسی ک از بچگی دوسش داشتم بیاد اهو دختری ک از دور همیشه نگاش میکردم بخاطر اون به شهر رفتم ک بتونم همیشه بیبینمش همیشه به باباش پول میدادم به خانوادشون بدون اینک بدونن من کی هستم بهشون کمک میکردم امروز زودتر کارهام تموم شد سر زمین برای همین باعجله رفتم به سمت خونه امدم در خونه وا کردم رفتم داخل
علامت ارسلان
علامت اهو×
علامت ارمان÷
سلام دختر دایی سلام پسر دایی
×سلام (باخجالت)
÷سلام اقا ارسلان گل چقدر بزرگ شدی
نه ک تو بزرگ نشدی
بعد کلی حرف زدن نهار خوردن قرار شد ارسلان مارو به سرقبر مادربزرگمون ببره ارسلان میگفت ک جنازشو روی یکی از مترسک ها پیدا کردن کلاغ ها گوشتشو خورده بودن اونم بعد از یک ماه
(ارسلان)
بعد از نهار اهو ارمان بردم سرقبر مادربزرگ دلم میخواست به اهو بگم ک دوسش دارم بگم ک دنبالشم ولی ولی یک حسی میگفت الان وقتش نیست
×ارسلان
جانم یعنی بله
اهو با خجالت سرمو انداختم پایین
×میگم اگه یک کاری بخوام ازت برام انجام میدی
چرا ک نه
×اول میخوام بیبینم مادربزرگم چیکار کرده ک من گریه هام بند امد
و یک کار دیگ ک میخوام بین منو تو باشه
باشه چی کاری
×بشین تا بهت بگم
اونجا یک نیمکت بود نشستیم
×یک خواستگار برام امده درظاهر پسر خوبی بود بابام ک خودت میدونی دنبال پول پسره هم پولداره داداشم به اندازه خودش تحقیق کرده ولی میخوام تو برام تحقیق کنی میخوام خیالم ازش راحت بشه عمه گفت میایی شهر پس میش برام این کارو انجام بدی
(ارسلان)
وقتی این حرف زد انگار قلبم وایستاد من اهو رو خیلی دوست دارم اگه ازدواج کنه چی باید یک کاری میکردم ک اون پسر پشیمون میشد
باشه اهو برات میرم تحقیق میکنم
(اهو)
به سمتش رفتم بغلش کردم تعجب کرد ولی توجه نکردم بغلش کردم بلند شدم
ارسلان گفت ک وقتی بچه بوده مادربزرگ منو به زیر زمین خونشون برده گفت یادش ک منو به...........
.....
۶.۸k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.