باز با خوف و رجا سوی تو میآیم من

باز با خوف و رَجا سویِ تو می‌آیَم مَن
دو قَـدَم دِلـهُـره دارَم دو قَـدَم دِلتَنـگـم


#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۰)

هرچند حیا می‌کند از بوسه‌ی ما دوستدلتنگی ما بیشتر از دلهره‌ی...

در شب باران به خاک ریخته گاهیبوسه ی ابری که دل سپرده به ماهی...

فخر است برایش که بخوانند فقیرششاهی که به درگاه تو افتاد مس...

همين كه نعش درختي به باغ مي افتدبهانه باز به دست اجاق مي افت...

تمام سهم من از روشنی همان نوریستکه از چراغ شما در اتاق می اف...

کسی فهمید چی شد من که نفمیدم کی با کی فامیله 🤣دارم منفجر می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط