ماه و خورشید
پارت ۱۸
ته : اگه مزاحم میتونم با ارویین و دوهیون برم تو اتاق خودم
کوک : نه نمیخواد شما راحت باشین
رفتم لب پنجره نشستم
که جمعیت زیادی از دانش آموزان داد میزدن
همه : دانش آموزه جدید که از کره ای نپر پایین " داد "
کوک : چرا باید بپرم " آروم "
کوک : یعنی انقدر قیام نابود شده که همه اینطوری فکر میکنن " آروم "
ارویین : کوک دیونه شدی
کوک : نه چرا باید دیونه شده باشم
دوهیون : دنبال توجه که نیستی
کوک : الان با این مشکل دارید که من اینجا نشستم اوکی
از لبه ی پنجره رفتم پایین و خیلی راحت رفتم از اتاق بیرون
هدفونم رو گذاشتم و وصل گوشیم کردمش و آهنگ گذاشتم
ساعت ۹ شب صدای آژیر پلیس رو شنیدم که میگفتن
پلیس : جناب جئون جونگکوک
کوک : بله
بلند شدمو رفتم پیششون
پلیس : صاحب آکادمیتون خیلی نگرانتون شد لطف برگردین به اتاقتون
برگشتم تو اتاق که هنوزم همون یارو اونجا بود
ته : دیدی خیلی راحت میتونی اینارو یاد بگیرید
ارویین : عه بلاخره بعد ۱۲ ساعت برگشت
گوشیمو زدم شارژ و هدفونم هم همینطور
ته : مشکلی واست پیش اومد که انقدر پکری
دوهیون : از ساعت ۸ صبح که تو گوشیش یه چیزیو دید اینطوری شده
کوک : هیچی نیست پانسمان پهلوم باز شد رفتم بیمارستان
ته : چاقو خوردی ؟
کوک : آره
ساکت شدمو دوباره کتابامو برداشتم و نشستم و شروع به درس خوندن کردم
ارویین : فردا استاد میاد خواد امتحان بگیره
دوهیون : میدونی اونی که بهش گفتی نصف قیافش عمله همون شیا خواهر قلدر مدرسه و کسی که عاشق ته هیونگه هست ؟
کوک : عه چه جالب منم تو کره یکی از دوستام اسمش تهیونگ بود تا اینکه از پشت بهم خنجر زدن همشون
ته : همون خبری که تو اطلاعات کره پخش شد
کوک : تو از کجا میدونی
ته : منم کره ایم
کوک : آره همونی که گفت ۶ تا از بهترینهای کره به همراه دوستانشان به غیر از جئون نقشه ریختن که جئون رو بیرون کنن و الان در هم ی کره جشنه برام سوال بود من باعث افتخارشون بودم پس چرا بعد از رفتن من جشن گرفتن ؟
ته : واسه همین ناراحت شدی ؟
کوک : نه چون باورش برام سخت بود اونایی که منو از شکنجه نجات دادن بهم خیانت کنن
دوهیون : چه درد ناک
ارویین : پس ناراحیت اینه موهامو پشت گوشم فرستادم تا راحت تر عینکمو بزنم
ارویین : چطور انقدر موهات بلنده
دوهیون : وقتی زندگی برات خسته کننده میشه موهاتم بلند میشن
گوشیم ژ
زنگ خورد جواب دادم
شروع مکالمه
کوک : الو
جیا : خبرا رو دیدی
کوک : میدونم گوشیت رو بلند گوعه اره شنیدم و از همتون تشکر میکنم
هانا : حتی گول منم خوردی
کوک : من گور نخوردم من اعتمادمو از دست دادم
پایان مکالمه
تلفنمو قطع کردم
و ادامه ی درسو انجام دادم
دوهیون : میدونستین مدیر قراره اتاق رو دو نفر کنه
چشمامو بستم که یه نفر اومد و و دستشو کرد زیر لباسم
دومین:
ته : اگه مزاحم میتونم با ارویین و دوهیون برم تو اتاق خودم
کوک : نه نمیخواد شما راحت باشین
رفتم لب پنجره نشستم
که جمعیت زیادی از دانش آموزان داد میزدن
همه : دانش آموزه جدید که از کره ای نپر پایین " داد "
کوک : چرا باید بپرم " آروم "
کوک : یعنی انقدر قیام نابود شده که همه اینطوری فکر میکنن " آروم "
ارویین : کوک دیونه شدی
کوک : نه چرا باید دیونه شده باشم
دوهیون : دنبال توجه که نیستی
کوک : الان با این مشکل دارید که من اینجا نشستم اوکی
از لبه ی پنجره رفتم پایین و خیلی راحت رفتم از اتاق بیرون
هدفونم رو گذاشتم و وصل گوشیم کردمش و آهنگ گذاشتم
ساعت ۹ شب صدای آژیر پلیس رو شنیدم که میگفتن
پلیس : جناب جئون جونگکوک
کوک : بله
بلند شدمو رفتم پیششون
پلیس : صاحب آکادمیتون خیلی نگرانتون شد لطف برگردین به اتاقتون
برگشتم تو اتاق که هنوزم همون یارو اونجا بود
ته : دیدی خیلی راحت میتونی اینارو یاد بگیرید
ارویین : عه بلاخره بعد ۱۲ ساعت برگشت
گوشیمو زدم شارژ و هدفونم هم همینطور
ته : مشکلی واست پیش اومد که انقدر پکری
دوهیون : از ساعت ۸ صبح که تو گوشیش یه چیزیو دید اینطوری شده
کوک : هیچی نیست پانسمان پهلوم باز شد رفتم بیمارستان
ته : چاقو خوردی ؟
کوک : آره
ساکت شدمو دوباره کتابامو برداشتم و نشستم و شروع به درس خوندن کردم
ارویین : فردا استاد میاد خواد امتحان بگیره
دوهیون : میدونی اونی که بهش گفتی نصف قیافش عمله همون شیا خواهر قلدر مدرسه و کسی که عاشق ته هیونگه هست ؟
کوک : عه چه جالب منم تو کره یکی از دوستام اسمش تهیونگ بود تا اینکه از پشت بهم خنجر زدن همشون
ته : همون خبری که تو اطلاعات کره پخش شد
کوک : تو از کجا میدونی
ته : منم کره ایم
کوک : آره همونی که گفت ۶ تا از بهترینهای کره به همراه دوستانشان به غیر از جئون نقشه ریختن که جئون رو بیرون کنن و الان در هم ی کره جشنه برام سوال بود من باعث افتخارشون بودم پس چرا بعد از رفتن من جشن گرفتن ؟
ته : واسه همین ناراحت شدی ؟
کوک : نه چون باورش برام سخت بود اونایی که منو از شکنجه نجات دادن بهم خیانت کنن
دوهیون : چه درد ناک
ارویین : پس ناراحیت اینه موهامو پشت گوشم فرستادم تا راحت تر عینکمو بزنم
ارویین : چطور انقدر موهات بلنده
دوهیون : وقتی زندگی برات خسته کننده میشه موهاتم بلند میشن
گوشیم ژ
زنگ خورد جواب دادم
شروع مکالمه
کوک : الو
جیا : خبرا رو دیدی
کوک : میدونم گوشیت رو بلند گوعه اره شنیدم و از همتون تشکر میکنم
هانا : حتی گول منم خوردی
کوک : من گور نخوردم من اعتمادمو از دست دادم
پایان مکالمه
تلفنمو قطع کردم
و ادامه ی درسو انجام دادم
دوهیون : میدونستین مدیر قراره اتاق رو دو نفر کنه
چشمامو بستم که یه نفر اومد و و دستشو کرد زیر لباسم
دومین:
۴.۲k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.