دوپارتی
دوپارتی
وقتی از سر کار اومده و خستس و تو میپرسی چته چرا انقدر سردی و....
.
.........
ویو ات
چند وقته نامجون دیر از سر کار میاد و همیشه ی خدا خستس و اصلا برای من وقت نمیزاره باید حتما امروز دلیلشو ازش بپرسم
از زبان راوی: نامجون از سر کار اثند خونه و لباشاشو پرت کرد یه گوشه و خواست بره بخوابه که ات بحث رو باز کرد
ات: نامی
نامجون:...
ات: مگه باتو نیستم چرا جواب نمیدی (حرصی)
نامجون: باز چته ات ها دوباره میخوای پاچه بگیری(خیلی خیلی کم داد)
ات: مگه من سگم که پاچه بگیرم(داد)
نامجون: صداتو نبر بالا دهنتو ببند خستم میخوام برم بخوابم انقدر زر زر نکن(بچم اصلا اینجوری نیست این فیکه)
ات: من زر زر میکنم تویی که معلوم نیست داری چه گوهیی میخوری دیر میای خونه اعصابم نداری(داد)
راوی: نامجون با عصبانیت از پله ها میاد پایین و محکم میزنه تو گوش ات (هر چند دقیقه یک بار مینویسم راوی🤣)
ویو ات
داشتم همینجوری داد میزدم که یهو سوزشی رو توی گونم احساس کردم
ات: نامجون تو الان به من سیلی زدی(بغض سگی)
نامجون: اره هرزه ها لیاقتشون همینه ها چیه فکر کردی چون دیر میام خونه میتونی مثل سابق هرزه گری کنی
ات: من مگه قبل از اینکه باتو اشناشم هرزه بودم(داد و گریه)
نامجون:...
ات: ازت متنفرممممم
نامجون: خفه شو(عربدهههه سگی🤣)
ویو راوی: باداد نامجون ات به خودش لرزید و رفت تو اتاقش نامجونم رفت توی اتاق مهمون تا یکم استراحت کنه و اعصابش اروم بشه
ویو نامجون
اخیش چقدر این خواب چسبید یهو یادم اومد که چه بلایی سر پرنسسم اوردم راست میگه من خیلی دیر میام خونه ولی کمپانی تازگیا گیر میده میگه باید بیشتر تمرین کنید ولی من به پرنسسم گفتم هرزه و بهش سیلی زدم (بغض)
باید از دلش در بیارم هرطور شده
ویو ات
خیلی عوضی هستی نامجون توی این ۳ سال زندگی مشترک هنوز بهم تو نگفتی اما الان بهم میگی هرزه ازت متنفرم باید یکم برم بیرون حال و هوای گوهم عوض بشه
ویو راوی
ات لباسای ورزشیشو میپوشه تا حداقل با دویدن تو پارک حالش خوب بشه و نامجونم بچم داره فکر میکنه چجوری از دل ات در بیاره نامجون از اتاقش میاد پایین و میبینه ات لباس پوشده میخواد بره بیرون
نامجون: ات کجا میری بدون اجازه
ات:.....
نامجون: با توام ات
ات:......
وقتی از سر کار اومده و خستس و تو میپرسی چته چرا انقدر سردی و....
.
.........
ویو ات
چند وقته نامجون دیر از سر کار میاد و همیشه ی خدا خستس و اصلا برای من وقت نمیزاره باید حتما امروز دلیلشو ازش بپرسم
از زبان راوی: نامجون از سر کار اثند خونه و لباشاشو پرت کرد یه گوشه و خواست بره بخوابه که ات بحث رو باز کرد
ات: نامی
نامجون:...
ات: مگه باتو نیستم چرا جواب نمیدی (حرصی)
نامجون: باز چته ات ها دوباره میخوای پاچه بگیری(خیلی خیلی کم داد)
ات: مگه من سگم که پاچه بگیرم(داد)
نامجون: صداتو نبر بالا دهنتو ببند خستم میخوام برم بخوابم انقدر زر زر نکن(بچم اصلا اینجوری نیست این فیکه)
ات: من زر زر میکنم تویی که معلوم نیست داری چه گوهیی میخوری دیر میای خونه اعصابم نداری(داد)
راوی: نامجون با عصبانیت از پله ها میاد پایین و محکم میزنه تو گوش ات (هر چند دقیقه یک بار مینویسم راوی🤣)
ویو ات
داشتم همینجوری داد میزدم که یهو سوزشی رو توی گونم احساس کردم
ات: نامجون تو الان به من سیلی زدی(بغض سگی)
نامجون: اره هرزه ها لیاقتشون همینه ها چیه فکر کردی چون دیر میام خونه میتونی مثل سابق هرزه گری کنی
ات: من مگه قبل از اینکه باتو اشناشم هرزه بودم(داد و گریه)
نامجون:...
ات: ازت متنفرممممم
نامجون: خفه شو(عربدهههه سگی🤣)
ویو راوی: باداد نامجون ات به خودش لرزید و رفت تو اتاقش نامجونم رفت توی اتاق مهمون تا یکم استراحت کنه و اعصابش اروم بشه
ویو نامجون
اخیش چقدر این خواب چسبید یهو یادم اومد که چه بلایی سر پرنسسم اوردم راست میگه من خیلی دیر میام خونه ولی کمپانی تازگیا گیر میده میگه باید بیشتر تمرین کنید ولی من به پرنسسم گفتم هرزه و بهش سیلی زدم (بغض)
باید از دلش در بیارم هرطور شده
ویو ات
خیلی عوضی هستی نامجون توی این ۳ سال زندگی مشترک هنوز بهم تو نگفتی اما الان بهم میگی هرزه ازت متنفرم باید یکم برم بیرون حال و هوای گوهم عوض بشه
ویو راوی
ات لباسای ورزشیشو میپوشه تا حداقل با دویدن تو پارک حالش خوب بشه و نامجونم بچم داره فکر میکنه چجوری از دل ات در بیاره نامجون از اتاقش میاد پایین و میبینه ات لباس پوشده میخواد بره بیرون
نامجون: ات کجا میری بدون اجازه
ات:.....
نامجون: با توام ات
ات:......
- ۴.۴k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط