گنامجون مگه با تونیستم حرصی
گنامجون: مگه با تونیستم (حرصی)
ات:....
ویو راوی
ات بدون اینکه پشت سرشو نگاه کنه رفت توی پارک تا بدود اما نامجون موند و کلی نا امیدی ونارا حتی برای همین هم رفت پاساژ و عروسک. گل. عطر. شکلات. خوراکی. لباس. و کلی چیز هایی که ات رو خوشحال میکرد (میدونم خیلی راوی میاد وسط دیگه ببخشید)
ویو نامجون
رفتم وسایل و گذاشتم تو اتاق و یه غذای خوشمزه سفارش دادم و منتظر ات موندم ساعت شد حدود ۹ شب ولی باز از ات خبری نبود یک ساعت گذشت ولی بازم نیومد تا اینکه ساعت شد ۱۱ونیم که در باز شد و بوی الکل پیچید منم نشسته بودم داشتم یکم ویسکی میخوردم
نامجون: کدوم گوری بودی اتتت(داد)
ات: به تو چه(مست)
نامجون: ات زود باش بگو کجا بودی؟(داد)
ات: یه هرزه هیچوقت جوابتو تمیده ومنم هرزم پس جوابتو نمیدم(میدونم ربظی نداشت حالا مثلا میخواد تیکه بندازه)
نامجون: هه تقصیر منه میخواستم سوپرایزت کنم(زیرلب)
ات: چی جدی؟(ذوق)
نامجون: چی من که چیزی نگفتم(مثلا میخواد خودشو بزنه به کوچه علی چپ)
ات: ولی فایده نداره یادم نمیره امروز چیکارم کردی(بغض باحالت مست)
نامجون: ات من متاسفم ببخشید غلط کردم نباید بهت سیلی میزدم یا بهت میگفتم هرزه منو ببخش معذرت میخوام(بغض)
ات: میخواستم ازت طلاق بگیرم(داره شوخی میکنه)
نامجون: چی؟ غلط مردم ات منو ببخش ددی تو میبخشی اره (یک قطره اشک🤣)
ات: هعییی من کوالا مو میبخشم ولی ددیمو نه (مست)
نامحون: چی خوب چی میشه ددیتو ببخشی بیب(باحالت کیوت)
ات: تانبینم ددیم سوپرایزش چی بوده نمیبخشمش
ویو راوی
نامجون عزیزم اگه نبخشیذت خودم میام میگیرمت نگران نباش. نامجون میره وسایلو میاره
نانجون: بفرما بیب
ات: جیغغ(از سر ذوق)
نامجون: چنه دختر گوشام کرشد(خنده)
ات: مرسی ددیییییی
نامجون: دوست داری امشب زیرم بهم بگی ددی (استغفرالله 🤣)
ات: دیگه پرو نشو
ویو راوی
سلام دوباره منم خواستم بگم نامجون ات رو براید بغل میکنه و میبره تو اتاق
نامجون: بیب دیگه وقتشه خانوادمونو گسترش بدیم (باحالت خمار و شیطون)
ات: نه نه نمیخوام(هعی کاشکی جای تو بودم دختر)
نامجون: دیگه دیره بیب
ویو راوی: نامجون لباشو میزاره روی لباش ات و وحشیانه اما اروم میبوسه (خودمم دقیق نمیدونم وحشیانه اما اروم چجوریه)
نامجون: اوه بیب دلم برای لبای توتفرنگیت تنگ شده بود (شروع میکنه به بوشیدن)
سکوت اتاقو بوسه های پی در پی نامجون به لبای ات شکسته بود و هردواز صدای بوسه هاشون لذت میبردن
اسمات نمینویسم دوستان ♥
میدونم بد بود ولی خوب به بزرگی خودتون ببخشید اگه اسمات خواستید بگید بزارم تو کامنتا♥اسمات توی کامنتا
ات:....
ویو راوی
ات بدون اینکه پشت سرشو نگاه کنه رفت توی پارک تا بدود اما نامجون موند و کلی نا امیدی ونارا حتی برای همین هم رفت پاساژ و عروسک. گل. عطر. شکلات. خوراکی. لباس. و کلی چیز هایی که ات رو خوشحال میکرد (میدونم خیلی راوی میاد وسط دیگه ببخشید)
ویو نامجون
رفتم وسایل و گذاشتم تو اتاق و یه غذای خوشمزه سفارش دادم و منتظر ات موندم ساعت شد حدود ۹ شب ولی باز از ات خبری نبود یک ساعت گذشت ولی بازم نیومد تا اینکه ساعت شد ۱۱ونیم که در باز شد و بوی الکل پیچید منم نشسته بودم داشتم یکم ویسکی میخوردم
نامجون: کدوم گوری بودی اتتت(داد)
ات: به تو چه(مست)
نامجون: ات زود باش بگو کجا بودی؟(داد)
ات: یه هرزه هیچوقت جوابتو تمیده ومنم هرزم پس جوابتو نمیدم(میدونم ربظی نداشت حالا مثلا میخواد تیکه بندازه)
نامجون: هه تقصیر منه میخواستم سوپرایزت کنم(زیرلب)
ات: چی جدی؟(ذوق)
نامجون: چی من که چیزی نگفتم(مثلا میخواد خودشو بزنه به کوچه علی چپ)
ات: ولی فایده نداره یادم نمیره امروز چیکارم کردی(بغض باحالت مست)
نامجون: ات من متاسفم ببخشید غلط کردم نباید بهت سیلی میزدم یا بهت میگفتم هرزه منو ببخش معذرت میخوام(بغض)
ات: میخواستم ازت طلاق بگیرم(داره شوخی میکنه)
نامجون: چی؟ غلط مردم ات منو ببخش ددی تو میبخشی اره (یک قطره اشک🤣)
ات: هعییی من کوالا مو میبخشم ولی ددیمو نه (مست)
نامحون: چی خوب چی میشه ددیتو ببخشی بیب(باحالت کیوت)
ات: تانبینم ددیم سوپرایزش چی بوده نمیبخشمش
ویو راوی
نامجون عزیزم اگه نبخشیذت خودم میام میگیرمت نگران نباش. نامجون میره وسایلو میاره
نانجون: بفرما بیب
ات: جیغغ(از سر ذوق)
نامجون: چنه دختر گوشام کرشد(خنده)
ات: مرسی ددیییییی
نامجون: دوست داری امشب زیرم بهم بگی ددی (استغفرالله 🤣)
ات: دیگه پرو نشو
ویو راوی
سلام دوباره منم خواستم بگم نامجون ات رو براید بغل میکنه و میبره تو اتاق
نامجون: بیب دیگه وقتشه خانوادمونو گسترش بدیم (باحالت خمار و شیطون)
ات: نه نه نمیخوام(هعی کاشکی جای تو بودم دختر)
نامجون: دیگه دیره بیب
ویو راوی: نامجون لباشو میزاره روی لباش ات و وحشیانه اما اروم میبوسه (خودمم دقیق نمیدونم وحشیانه اما اروم چجوریه)
نامجون: اوه بیب دلم برای لبای توتفرنگیت تنگ شده بود (شروع میکنه به بوشیدن)
سکوت اتاقو بوسه های پی در پی نامجون به لبای ات شکسته بود و هردواز صدای بوسه هاشون لذت میبردن
اسمات نمینویسم دوستان ♥
میدونم بد بود ولی خوب به بزرگی خودتون ببخشید اگه اسمات خواستید بگید بزارم تو کامنتا♥اسمات توی کامنتا
- ۶.۴k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط