فیک ١٢
لوگان
(دیگه خودتون میدونید) لونا دستمو گرفت منو میکشید
منو برد به اتاقش و درو قفل کرد (منحرف نشید🗿)
و بهم گفت
+چرا اون کارو کردی
$میخواستی چیکار کنم
$میدونی که من روی تو حساس هستم و دلم نمیخاد
گریه کنی همینه که تور بوسیدم خ.....
+باشه باشه فهمیدم دیگه نمیخواد توضیح بدی
+بهتره بریم بخوابیم
$اتاقه من کجاست همون همیشگی
+اره اره همون همیشگی (خنده
(لوگان خواست درو باز کنه که )
+امم ...لوگان
$بله
+میشه بغلت کنم
$چزا که نه بلکه چندساله همون ندیدیم (لوگان دستشو باز میکنه و لونا سریع میره تو بغلش )هنوز برای من همون دختر کوچولوی ساکتی
+مرسی که هستی
بنده
لوگان از اتاق لونا میره بیرون
لونا هم لباسشو عوض میکنه و میگیره میخوابه
حالا تهیونگ
تهیونک
امروز میخواستم از سون هی درخواست ازدواج بدم
کت شلوار کت سفارش داده بودم پوشیدم
نگاهی به خودت انداختم یاد لحظه ای که میخواستم برم شرکت لونا میومد کراوات منو میبند خنده کردم من چجوری دارم بهش خیانت میکنم
بیخیال شدم ......
لونا دیدم اون اینجا چیکار میکرد دیدم یه پسره قد بلند خوشگل اومد دستشو گرفت وقتی پسره منو دید نیشخنده زدم و لونا بوسید و بعد براید استایل لونارو بغل کرد برد
متوجه اطرافم نشدم
وقتی شنیدم سون هی بله گفت سریع بلند شدم حلقه رو دستش کردم میخواستم برم دنبال لیونل اما نمی شد این سون هی انگار ول کنه ما نبود
چند روز بعد
اون شبه نحس تموم شد منو سون هی ازدواج کردیم
و الان با هم زندگی میکنم
تموم
پایان فصل ١
(دیگه خودتون میدونید) لونا دستمو گرفت منو میکشید
منو برد به اتاقش و درو قفل کرد (منحرف نشید🗿)
و بهم گفت
+چرا اون کارو کردی
$میخواستی چیکار کنم
$میدونی که من روی تو حساس هستم و دلم نمیخاد
گریه کنی همینه که تور بوسیدم خ.....
+باشه باشه فهمیدم دیگه نمیخواد توضیح بدی
+بهتره بریم بخوابیم
$اتاقه من کجاست همون همیشگی
+اره اره همون همیشگی (خنده
(لوگان خواست درو باز کنه که )
+امم ...لوگان
$بله
+میشه بغلت کنم
$چزا که نه بلکه چندساله همون ندیدیم (لوگان دستشو باز میکنه و لونا سریع میره تو بغلش )هنوز برای من همون دختر کوچولوی ساکتی
+مرسی که هستی
بنده
لوگان از اتاق لونا میره بیرون
لونا هم لباسشو عوض میکنه و میگیره میخوابه
حالا تهیونگ
تهیونک
امروز میخواستم از سون هی درخواست ازدواج بدم
کت شلوار کت سفارش داده بودم پوشیدم
نگاهی به خودت انداختم یاد لحظه ای که میخواستم برم شرکت لونا میومد کراوات منو میبند خنده کردم من چجوری دارم بهش خیانت میکنم
بیخیال شدم ......
لونا دیدم اون اینجا چیکار میکرد دیدم یه پسره قد بلند خوشگل اومد دستشو گرفت وقتی پسره منو دید نیشخنده زدم و لونا بوسید و بعد براید استایل لونارو بغل کرد برد
متوجه اطرافم نشدم
وقتی شنیدم سون هی بله گفت سریع بلند شدم حلقه رو دستش کردم میخواستم برم دنبال لیونل اما نمی شد این سون هی انگار ول کنه ما نبود
چند روز بعد
اون شبه نحس تموم شد منو سون هی ازدواج کردیم
و الان با هم زندگی میکنم
تموم
پایان فصل ١
۱۵.۰k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.