این دفعه مرتب اومد بیرون و نشست رو یکی از مبال و همینجور
این دفعه مرتب اومد بیرون و نشست رو یکی از مبال و همینجور که داشت جورابشو میپوشید گفت برم بشینم رو مبل.
نشستم که گفت
_ ببین من االن میرم تهران چون چند تا جلسه مهم دارم یه شماره رو میزه مال همون دوستمه اسمش علیه اگه چیزی
احتیاج داشتی به اون زنگ بزن حتما هم سعی کن تنها بیرون نری بالخره احتیاط باید کنیم گوشی خودتم خاموش کن به
علی میگم یه خط جدید برات بخره بیاره به منم زنگ نزن اگه کاری باهام داشتی به سحر بگو بهم بگه باید خیلی مراقب
باشیم.
سرمو به معنی باشه تکون دادم که بلند شد
منم به تبعیت ازش بلند شدم
امروز که جمعه بود چه جلسه ای و دیر کرده بود؟
_ ببخشید یه سوال دارم
_ بپرس فقط زود عجله دارم
_ جمعه ها هم جلسه دارید شما؟
ناباور نگاهم کرد
_ نگو که امروز جمعه اس
از حالتش زدم زیره خنده چنان قهقهه میزدم که صدام به گوش آسمونم میرسید..
ستوده هم از شوک بیرون اومد رو همون مبل نشست
یه لبخند کم رنگ رو لباش بود..
خنده هام که تموم شد گفت
_ نمیتونستی زودتر بگی دختر؟
ابروهام و انداختم باال..
با دیدن لواشک و ترشک دهنم آب انداخته بود و واقعا دلم میخواست.
اگه کیف پولم و یادم نرفته بود میخریدم
نشستم که گفت
_ ببین من االن میرم تهران چون چند تا جلسه مهم دارم یه شماره رو میزه مال همون دوستمه اسمش علیه اگه چیزی
احتیاج داشتی به اون زنگ بزن حتما هم سعی کن تنها بیرون نری بالخره احتیاط باید کنیم گوشی خودتم خاموش کن به
علی میگم یه خط جدید برات بخره بیاره به منم زنگ نزن اگه کاری باهام داشتی به سحر بگو بهم بگه باید خیلی مراقب
باشیم.
سرمو به معنی باشه تکون دادم که بلند شد
منم به تبعیت ازش بلند شدم
امروز که جمعه بود چه جلسه ای و دیر کرده بود؟
_ ببخشید یه سوال دارم
_ بپرس فقط زود عجله دارم
_ جمعه ها هم جلسه دارید شما؟
ناباور نگاهم کرد
_ نگو که امروز جمعه اس
از حالتش زدم زیره خنده چنان قهقهه میزدم که صدام به گوش آسمونم میرسید..
ستوده هم از شوک بیرون اومد رو همون مبل نشست
یه لبخند کم رنگ رو لباش بود..
خنده هام که تموم شد گفت
_ نمیتونستی زودتر بگی دختر؟
ابروهام و انداختم باال..
با دیدن لواشک و ترشک دهنم آب انداخته بود و واقعا دلم میخواست.
اگه کیف پولم و یادم نرفته بود میخریدم
۲.۴k
۱۳ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.