پارت بلای جونم
#پارت_32🍯🐼🌻 ‹ بَـلای جـونَـم😌💛 ›
┈┄╌╶╼╸•••‹🌔⃟✨›•••╺╾╴╌┄┈
💛💛💛💛💛
💛💛💛💛
💛💛💛
💛💛
💛
سوالی بهش خیره شدم و پرسیدم:
_ برای چی بهش زور بده؟
سرش رو نزدیک اورد و کنار گوشم پچ زد:
_ توش
گرمی داره، واسش خوبه ...خودت هم بخور
لبم رو گزیدم و منظورش رو فهمیدم.
تند بسته کوچیک رو توی جیبم فرو بردم و دوباره چمدون رو برداشتم و به زور تا جلوی پله ها اوردشم که بالاخره خودش اومد.
_ هنوز اینجایی؟
با نفس نفس روی زمین نشستم
_ دیگه نمیتونم، کمرم داره دو نصف میشه! یه کوچولو دیگه مونده ...میشه خودت ببری؟
پله ها رو بی توجه به حرفم پایین رفت و جواب داد:
_ نه!
شیطون میگفت از همین فاصله چمدون رو قل بدم خودش بره پایین اما خب من پول نداشتم خسارت این یکی رو هم بدم.
***
_ ..کمرم!
با اخم سرش رو سمتم چرخوند.
_ تو چرا جلو نشستی؟
شونه بالا انداختم.
_ خب کجا باید بشینم
💛
💛💛
💛💛💛
💛💛💛💛
💛💛💛💛💛
┈┄╌╶╼╸•••‹🌔⃟✨›•••╺╾╴╌┄┈
┈┄╌╶╼╸•••‹🌔⃟✨›•••╺╾╴╌┄┈
💛💛💛💛💛
💛💛💛💛
💛💛💛
💛💛
💛
سوالی بهش خیره شدم و پرسیدم:
_ برای چی بهش زور بده؟
سرش رو نزدیک اورد و کنار گوشم پچ زد:
_ توش
گرمی داره، واسش خوبه ...خودت هم بخور
لبم رو گزیدم و منظورش رو فهمیدم.
تند بسته کوچیک رو توی جیبم فرو بردم و دوباره چمدون رو برداشتم و به زور تا جلوی پله ها اوردشم که بالاخره خودش اومد.
_ هنوز اینجایی؟
با نفس نفس روی زمین نشستم
_ دیگه نمیتونم، کمرم داره دو نصف میشه! یه کوچولو دیگه مونده ...میشه خودت ببری؟
پله ها رو بی توجه به حرفم پایین رفت و جواب داد:
_ نه!
شیطون میگفت از همین فاصله چمدون رو قل بدم خودش بره پایین اما خب من پول نداشتم خسارت این یکی رو هم بدم.
***
_ ..کمرم!
با اخم سرش رو سمتم چرخوند.
_ تو چرا جلو نشستی؟
شونه بالا انداختم.
_ خب کجا باید بشینم
💛
💛💛
💛💛💛
💛💛💛💛
💛💛💛💛💛
┈┄╌╶╼╸•••‹🌔⃟✨›•••╺╾╴╌┄┈
- ۲.۱k
- ۰۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط